محل تبلیغات شما



 

   نخستین کاری که کوروش پس از پیروزی بر پادشاهی ماد انجام

داد، انتخاب شهر بزرگ و باسابقه ی همدان به عنوان پایتخت

دولت رو به توسعه ی خود بود. درست است که او و اخلاف او، در

تمام مدت حکمرانی خود از پایتخت های دیگری نظیر شوش و ری

و پارسه استفاده کردند و فرضا" ایام بهار را در ری و تابستان را در

همدان می گذرانیدند و پاییز و زمستان را هم به تناوب در پارسه و 

شوش به سر می آوردند ولی اهمیت همدان به عنوان خاستگاه

نخستین دولت مقتدر آریایی در شرق و آن هم با قدمتی چند صد

ساله بر کسی پوشیده نبود؛ و دودمان سلطنتی هخامنشی هم

که خود را وامدار و وارث برحق برادران مادی خویش می دانست،

جدا" این پیوستگی ها را محفوظ می داشت. به تعبیر دیگر با

حفظ کارگزاران مادی در مشاغل خود، تبدیل قدرت چنان مخفیانه

و زیرکانه و شاید همان بتوان گفت طبیعی و منطقی انجام گرفت

که در نظر ملل غربی، حکومت پارسی همان حکومت مادی جلوه

می کرد و هرودوت و مورخان دیگر، تا روزگار خود که 150 سال با

آغاز کار کوروش فاصله داشت، جنگ های پارسیان با یونانیان را

جنگ های مادی می نامیدند.

   نظیر این تحولات در حوزه های مدنی دیگری نیز که متعاقبا"

تحت تسلط پارسی ها درمی آمدند صورت گرفت، چنان که بابل،

سارد، مصر و . نیز حکومت جهانی ایرانیان را به رغبت پذیرا

شدند و با حضور مستمر و مثبت خود در بنای امپراتوری، آن را

پل ارتباطی و میانی تمدن های شرق و غرب عالم کردند.

 


 

   پیامبر گرامی اسلام از کنار قبرستانی در مدینه گذر کرده و رو

بدان ها نمود و فرمـود: خداوند شمـا را بیامـرزد ای اهل قبـور. از

گناهان مـا و شمـا درگذرد. شمـا پیش از مـا درگذشتیـد و ما نیز

بدنبال شما خواهیم آمد.

 


   مردم بنگلادش برای گذرانـدن تعطیـلات عید فطـر می خواهند

به دیدن خانواده و اقوام خود بروند، منتهـی داخل قطـار جا برای

همه ی آنها نبوده و ناچار شده اند روی سقف هم سوار شوند!

 

   در این عکس، عکاس خود روی سقف قطار قرار دارد و نسبت

به مسـافـران ساکـن است ولی قطـار و مسـافـرانش نسبت به

محیط اطراف متحرک اند. نسبی بودن حرکت را با نگاه به تصویر

محو شده ی درختان حاشیه ی ریل می توان حس کرد.

 


 

   مردی به نزد پیامبر گرامی اسلام آمد که خورجینی به همراه

داشت. گفت: در بیشـه صدای جوجه هایـی را شنیدم، آنها را

گرفته، داخل خورجین انداختم. در راه که می آمدم مادرشان بال

و پر ن بر فراز سرم می آمد و نمی توانست از جوجه هایش

دست بکشد. خورجیـن را بر زمیـن گذاشتـه و آن را گشودم و

جوجه ها را بر مادرشان نمودم. پرنده، مشتاقانه خودش را روی

جوجه ها انداخت و من دوباره خورجین را بستم.

   پیامبر گفت: آیا از محبـت و علاقـه ی مـادر به جوجه هـایش

حیرانی؟! قسم به آنکه مـرا به رسالت برگزیـد، او بیش از هر

مادری نسبت به فرزنـدانش، به مخلوقـات خود محبت دارد. 

   سپس به مرد گفت: آنها را ببر و به جای اول خود بازگردان

و مادر را به آنها و آنها را به مادرشان واگذار!

 


  ادوارد براون که در سال های 87 و 88 در ایران به سر

 می برد با دیدن آرامگاه کوروش بزرگ در کتاب خود یک سال

در میان ایرانیان» می نویسد: من در کتاب سر آرتور کرپورتر» 

خوانده بودم که روی سنگ های قدیمی خطوطی غیرخوانا

نوشته شده است ولی وقتی دقت کردم دیدم که آنها در واقع

علائم به جا مانده از ابزار کار هستند و بدان می ماند که با یک

ابزار آهنی علاماتی روی سنگ رسم کرده باشند. مرد روستایی

که راهنمای من بود می گفت این علامت از طرف بناها گذاشته

شده تا میزان کار روزانه ی آنان هنگام ساختن عمارت معلوم

باشد و از روی همان میزان به آنان مزد می دادند.

   هنگامی که از مقبره خارج می شدم سنگ های خارجی بنا را

مورد دقت قرار دادم و دیدم که روی  آنها نیز آثار و علائم مشابه

به وجود آمده است. علاوه بر این آثار،  روی سنگ ها کتیبه هایی

از آثار دوره ی اسلامی وجود داشت که بعضی از آنها ناخوانا و

عموما" فاقد تاریخ بود و در بعضی دیگر هم طوری وضوح داشت

که گویی دیروز آن را نقش کرده اند.

 


نویسندگان
محمد کمالی‌زاده*
استادیار گروه علوم ی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی

چکیده

 

تاکید هابرماس بر کنش ارتباطی» و ترجیح آن بر کنش ابزاری و تاکید او  بر گفتگو به عنوان مبنایی برای رسیدن به توافق و وفاق در عرصه اجتماعی، مبانی نظری و احتجاجات وثیقی برای توسعه هر نوع رویکرد گفتگویی و تعاملی در عرصه اجتماعی فراهم می‌آورد. این رویکرد گفتگویی، مخصوصا در هنگام مواجهه با یک جامعه متکثر فرهنگی و قومی می‌تواند چارچوبی برای نحوه تعاملات و توافقات اجتماعی باشد. به نظر می‌رسد اتخاذ رویکرد گفتگویی در مواجهه با اقلیت اهل سنت در ایران، عامل موثری در جهت مشروعیت بخشی به رویه‌های حاکم بر کشور در نزد این گروه است. مشارکت شهروندان اهل سنت در تدوین و تفسیر قوانینی که به زندگی اجتماعی آنها مربوط است، می‌تواند نقش اقناعی این قوانین را افزایش داده و احساس تعلق اهل سنت به هویت ملی و حاکمیت ی کشور را ارتقاء دهد.
کلیدواژگان
یورگن هابرماس؛ کنش ارتباطی؛ گفتگو؛ اهل سنت؛ وفاق اجتماعی
موضوعات
اجتماعی (انقلاب اسلامی، جهان اسلام، بیداری اسلامی، وحدت و . )؛ ادیان و مذاهب اسلامی (با رویکرد تقریبی و همبستگی)
اصل مقاله

مقدمه

منظومه اندیشه‌ای یورگن هابرماس از ابعاد گوناگون قابل تامل و بررسی است. تلاش‌های هابرماس برای بازسازی انتقادی عقلانیت مدرن و رهایی آن از کژتابی‌های که بدان گرفتار آمده است، از یک سو،  و تلاش‌های او برای ارایه مدلی از دموکراسی که بر مبنای گفتگو و تفاهم استوار باشد، از سوی دیگر، هابرماس را به یکی از جدی‌ترین متفکرین انتقادی مدرنیسم تبدیل کرده است. تاکید هابرماس بر کنش ارتباطی» و ترجیح آن بر کنش ابزاری و تاکید او بر گفتگو به عنوان مبنایی برای رسیدن به توافق در عرصه اجتماعی، مبانی نظری و احتجاجات وثیقی برای توسعه هر نوع رویکرد گفتگویی و تعاملی در عرصه اجتماعی فراهم می‌آورد. این رویکرد گفتگویی مخصوصا در هنگام مواجهه با یک جامعه متکثر فرهنگی و قومی می‌تواند چارچوبی برای نحوه تعاملات و توافقات اجتماعی باشد. با مروری بر دیدگاههای هابرماس در این زمینه می‌توان مبانی نظری مورد تاکید او را به راهبردهای برای نحوه مواجهه با اقلیت‌های مذهبی و قومی در ایران، مخصوصا اهل سنت، بدل ساخت که مطئمنا در تگذاری پایدار فرهنگی در این زمینه موثر خواهند بود.

مفاهیم کلیدی

حوزه عمومی»[1]، کنش ارتباطی»[2] و جهان زیست»[3] را می‌توان کلیدی‌ترین مفاهیم در اندیشه هابرماس دانست که در پیوند با یکدیگر به اندیشه ی او نظم می‌بخشند. مفهوم حوزه عمومی» در پیوند با تلاش‌های نظری هابرماس برای بازسازی نظریه دموکراسی، وارد می‌شود. هابرماس در کتاب تحول ساختاری حوزه عمومی»، از حوزه عمومی به عنوان مکان اصلی ظهور و عمل دموکراسی یاد می‌کند. او حوزه عمومی را به مثابه شبکه‌ای برای داد و ستد و بیان دیدگاهها و اطلاعات تعریف می‌کند و می‌گوید: منظور ما از حوزه عمومی در وهله اول قلمروی از زندگی اجتماعی ماست که در آن چیزی شبیه به افکار عمومی می‌تواند شکل بگیرد. دسترسی به این قلمرو برای تمامی شهروندان تضمین شده است. در گفتگویی که در آن افراد خصوصی گرد هم می‌آیند تا پیکره عمومی را شکل دهند، بخشی از حوزه عمومی شکل می‌گیرد. (هابرماس، 1380: 265) از دیدگاه هابرماس، حوزه عمومی در فرآیند استدلال فعالانه عموم مردم درباره‌ی عقاید و دیدگاههای خویش پدید می‌آید. از طریق این گفتگو، افکار عمومی شکل می‌گیرد و به نوبه خود در شکل گیری ت‌های دولتی و رشد جامعه در مفهوم کلی اش موثر می‌افتد. » (مهدی زاده، 114). مهم‌ترین ویژگی حوزه عمومی این است که اشخاص خصوصی گرد هم جمع می‌شوند تا در خصوص علایق عمومی به بحث بپردازند. در این فضای بحث آنچه مهم است استدلالات بهتر» و بنابراین برتر» است. مهم‌ترین ویژگی دیگر حوزه عمومی نوعی مراوده و داد وستد اجتماعی بوده که در آن تفاوت‌های منزلتی و اجتماعی چندان اهمیتی ندارند. نابرابری‌های ی – اجتماعی و فرهنگی را نمی توان محو کرد بلکه باید داخل پرانتز قرار داد.

مفهوم مهم دیگر هابرماس کنش ارتباطی» است که در قالب یک نظریه و در تقابل با دو نوع کنش دیگر، راهبردی و ابزاری، مطرح می‌شود. هابرماس در کتاب "نظریه کنش ارتباطی" در تبیین کنش ارتباطی می‌نویسد: در مقابل اینها (کنش راهبردی (استراتژیک) و ابزاری) من از کنش ارتباطی سخن می‌گویم؛ آنجا که کنش‌های کارگزاران نه از طریق محاسبات خودخواهانه موفقیت بلکه از طریق عمل حصول تفاهم هماهنگ می‌شود. در کنش ارتباطی مشارکت‌کنندگان در وهله اول به‌سوی موفقیت‌های فردی خود سمت‌گیری نمی‌کنند آن‌ها هدف‌های فردی خود را تحت شرایطی دنبال می‌کنند که بتوانند نقشه‌های کنش خود را بر مبنای تعاریف مشترک از وضعیت هماهنگ کنند. » (هابرماس، 1384: 390) در مورد مفهوم "حصول تفاهم"‌که مولفه کلیدی فهم کنش ارتباطی به‌شمار می‌رود نیز باید توجه داشت که مراد از این اصطلاح، رسیدن به هم‌فهمی دوطرفه در کنش ارتباطی بوده و بنا به گفته خود هابرماس مراد از آن فرآیند رسیدن به توافق در میان فاعلان در مقام گوینده وعمل کننده می‌باشد. (همان، 391)

هابرماس کنش ارتباطی را کنشی تعریف می‌کند که متمایل به دستیابی، حفظ و تجدید توافق است». (همان، 393) توافق اهمیت دارد؛ زیرا هابرماس اصرار می‌ورزد که اگر قرار نیست جامعه از درون متلاشی شود، نیاز داریم تا نسبت معینی از اعتقادات و هنجارهای فردی را بطور مشترک حفظ نماییم. کنش ارتباطی با هدایت نمودن برنامه‌های کنش شرکت کنندگان به روش و شیوه توافقی، از این گنجینه اخلاق اجتماعی محافظت به عمل می‌آورد. کنش ارتباطی گویندگان و شنوندگان را متعهد می‌سازد تا به ادعاهای یکدیگر در بیان اهداف و مقاصد فردی خود جدا توجه نمایند. کنش ارتباطی در پی آن است تا اهداف و آرمانهای مشخص فردی را با فهمی مشترک از اهداف و اعتقادات جمعی هماهنگ سازد. کنش ارتباطی تنها در بستر جهان زیست می‌تواند این کار را انجام دهد. جهان زیست زمانی که به نوبه خود، خود را تنها از طریق کنشهای جمعی جاری باز تولید می‌کند، هم افق شرایط کلامی و هم منبع تفاسیر را شکل می‌دهد (همان، 430).

 هابرماس در روند تبیین نظریه کنش ارتباطی از مفهومی به نام جهان زیست» بهره می‌گیرد و این مفهوم را در برابر مفهوم نظام»[4] قرار می‌دهد. (بشیریه، 225) نظام یا سیستم، همان فرایند عقلانیت ابزاری است که حوزه‌های عمده‌ای از جهان‌زیست را تسخیر کرده است. هابرماس که نظام را جدای از جهان‌زیست می‌داند، اقتصاد، ت و خانواده را به‌عنوان اجزاء اصلی نظام طبقه‌بندی کرده و معتقد است که قدرت و پول عناصر اساسی نظام را تشکیل می‌دهند. وی از تمایز بین نظام و جهان‌زیست برای انتقاد از جامعه معاصر استفاده کرده و استدلال می‌کند که در عصر سرمایه‌داری پیشرفته، حوزه‌های وسیعی از جهان‌زیست در درون نظام مستحیل و بر حسب سیستم اقتصادی و نظام قدرت بازسازی شده است. از دید هابرماس در جوامع صنعتی جدید، کنش معقول و ابزاری حوزه کنش تفاهمی و ارتباطی را در خود هضم کرده و اعمال متکی بر محاسبات عقلانیت ابزاری، بخش اعظم کنش‌های افراد را تشکیل می‌دهد. او حاصل وضعیت فعلی سلطه نظام بر جهان‌زیست را از دست رفتن معنا، تزل هویت جمعی، بی‌هنجاری، بیگانگی و شئ‌گونگی جامعه قلمداد می‌‌کند. (همان) در دیدگاه هابرماس، مفهوم سیستم به حوزه‌های کاملی از زندگی اجتماعی اشاره دارد که کنش استراتژیک در آنها بطور قانونی نهادینه شده است. (هابرماس، 1384: 236) به این معنا که بازیگران بطور قانونی از مقتضیات هماهنگ سازی کنشهای خود به شکل ارتباطی آزاد و رها هستند. این به معنای هرج و مرج[5] نیست، زیرا سیستمها برای هماهنگ سازی، مکانیسم بدیل وجایگزینی ارائه می‌کنند. هابرماس نشان می‌دهد که دو سیستم مرکزی در جامعه مدرن، اقتصاد و دولت بوده و مکانیسمهای هماهنگ سازی در آنها، به ترتیب پول و قدرت است. پول و قدرت، از آنجا که رسانه‌های گروهی را هدایت می‌کنند»، با ارائه یک اصل مرجع برای همه شرکت کنندگان درگیر، کنش را نیز تنظیم می‌نمایند. آنها جریان رایج و مشترک هستند که در گفتگو بر سر ادعاها و نزاعها در موقعیت‌های سیستماتیک مورد استفاده قرار می‌گیرند. اما جهان‌‌زیست را باید همان جهان معنی و کنش ارتباطی و توافق و رابطه ذهنی بین انسان‌ها دانست، جهانی که یک مفهوم مکمل برای کنش ارتباطی بوده و فضایی است که در آن کنش ارتباطی صورت می‌گیرد. این فرایند شامل حوزه‌ای از تجربیات فرهنگی و کنش‌های متقابل ارتباطی بوده که به‌طور اساسی قابل درک و ذاتا آشنا هستند و پایه‌ای برای تمام تجربیات زندگی به‌شمار می‌روند. مولفه‌های اساسی این فرایند عبارت‌اند از: فرهنگ، شخصیت و جامعه (همان، 194).

عرصه کنش ارتباطی با آغاز جوامع تکثرگرای مدرن بطور فوق العاده رشد می‌کند. این عرصه در جوامع سنتی تر، از یک سو با قداست نهادها و از دگر سو، با مجموعه نسبتا متجانسی از مفروضات و مهارتهای موجود در پس صحنه محدود می‌شد. اختلافات تا هر جا و اندازه‌ای که روی می‌داد، می‌توانست با ارجاع به توافقی محکم و فراگیربروم تداوم زندگی بسادگی رفع شود. این تغییر، نخست با آنچه که هابرماس آن را زبانی کردن[6] قداست می‌نامد، صورت گیرد. جوامع از طریق قدرت افسون ساز[7] قداست، کمتر و کمتر و با اتکا بر فرایند کنش ارتباطی جهت حصول توافقات آشکار و صریح بیشتر و بیشتر گرد هم می‌آیند. ثانیا، همچنان که شیوه‌های زندگی به دلائل مختلفی متنوع می‌شود، جهان زیست واحدی که شامل کل جامعه شود، دیگر وجود ندارد. مدرنیته بر زمان و مکانی دلالت دارد، که در آن، افراد، گروهها و ملتها در زمینه‌های تجربه زیستی و اجتماعی - فرهنگی خود بسیار از هم دور شده‌اند (همان، 290-293). نظریه کنش ارتباطی در مجموعه اندیشه‌ای هابرماس با مفهوم مهم دیگری به نام عقلانیت ارتباطی» مرتبط می‌شود. هابرماس با طرح بحث عقلانیت ارتباطی به نوعی در پی اصلاح روند انحطاط عقلانیت مدرن و پیگیری پروژه خود در تکمیل فرایند روشنگری است. در نظر هابرماس، مدل اروپایی عقلانی‌سازی جهان مدرن از ابتدا پدیده‌ای دوپهلو با گرایشات دوسویه‌ بوده‌ است. او‌ در توصیف عقلانیت مدرن می‌نویسد: نظم‌بندی عقلانی هم‌ به‌طور واقعتی مـوجب افـزایش عقلانیت و در‌ عین‌حال موجب تحریف خود نیز می‌گردد. افزایش واقعیت در عقلانیت تنها از منظر عقلانیت ‌"ارتباطی‌" فهمیده می‌شود در حالی‌که‌ بهترین راه‌ فهم‌ تحاریف در عقلانیت این است که کجروی‌های عـقلی بـه‌مشابه گسترش‌ غیرمشروع خرد سوژه- محور‌ در‌ درون حریم جـهان‌زیستی کـه به‌صورت تعامل بین‌ الاذهایی‌ بنا‌ گردیده‌ است، فهمیده شوند» (Bernstein,1996: 245).

 

 

 

   هابرماس در کتاب نظریه‌ی کنش ارتباطی براساس عقلانیت انتقادی

بر آن می‌شود که عـقلانیت، آرمانی نـیست که از آسمان افتاده باشد،

بکله در‌ خود‌ زبان ماست، و در بردارنده‌ی‌ نوعی‌ نظام اجتماعی فراگیر

و دمـوکراتیک اسـت که هدفش رسیدن به تـوافق اسـت، نه اعمال

سـلطه. وی با جایگزین کردن عقلانیت ارتباطی که از تعامل بین الاذهانی

در بین جماعتی خاص منتج می شود، به‌جای عقلانیت‌ ادراکی/ ابزاری‌

فلسفه آگاهی نه‌ تنها موفق بـه بـازسازی عقلانیت رها شده از

اقتدارهای سنتی‌ می‌گردد‌ بلکه‌ در تفهم‌ و تعریف مدرنیته نیز یک انتقال

مـفهومی و تـغییری پارادیمی ایجاد می‌نماید. در این چـارچوب‌ عقلانیت

ارتـباطی بـه ‌‌همان‌ میزانی کـه مـفهوم قدیمی‌تر سخن (logos) را به

ذهـن مـا فرا می‌خواند، به‌ همان اندازه نیز‌ دارای‌ بار‌ معنایی وحدت‌

بخشی غیرقهری می‌باشد. در این راه عقل ارتباطی، نیروی ایجاد

کننده ی وفـاق نـظری در گفتمانی‌ است که مشارکت‌کنندگان‌ در

گفتگو در جهت‌ رسیدن بـه اجماعی که مـعلول انگیخته های عقلانی

طرفین می‌باشد بر‌ پیـش‌ داوری‌های ذهنی اولیه‌ ی خود غلبه‌

می‌یابند‌.

   از نظر هابرماس، امکان رسیدن به‌ یـک‌ نظریه ی کـنش ارتباطی‌ از

همان آغاز در گفتمان فلسفی مدرنیته مـهیا بوده است، اما به لحاظ

سـوژه ـ محور بـودن فـلسفه ی مدرن، این امکان استفاده‌ نشده

باقی مانده بود. مشخصا" این راه برای هگل جوان باز بوده است، اگر

چه او‌ راهی‌ را انتخاب نمود که در آن وجود کلیتی اخلاقی‌ پیشفرض

گرفته شده بود که بیش از آنکه مربوط بـه شرایط دنیای مدرن باشد

متعلق‌ به گذشته ی ایده‌ آلی جماعت‌ های اولیه ی مسیحی و

شهر‌ یونانی‌ بوده است. با توجه ‌به آنکه فلسفه ی هگل مطلوبیت

خودساماندهی دموکراتیک جامعه را ندیده می‌گیرد؛ نظریه ی کنش‌

ارتباطی هابرماس کوششی است در جهت بـازسازی انـسجام

اخلاقی مورد ادعای هگل اما به نحوی‌ که‌ مناسب‌ شرایط‌ نظام‌ های

دموکراتیک و مشارکتی عصر‌ مدرن‌ باشد.

   هابرماس برای آنکه تعریفی مبسوط‌ تر و محاسبه‌ شده‌ تر از

عقلانیت ارائه بدهد، ارتباط نزدیکی‌ را که از نظر سنتی بین عقلانیت

و دانش، تأسیس شده بـود را‌ از‌ هم مـی‌گسلد. در چارچوب تفکـر

گفتمانی هابرماس عقلانیت بیش از آنکه‌ به‌ خردمندی و داشتن

دانش و معرفت مربوط باشد به‌ گفتار و اعمال افراد و سوژه‌ هایی که

در پی دستیابی به‌ معرفت‌ و استفاده از دانـش هـستند، مربوط

است». با چرخشی پدیدارشناسانه در تعریف‌ واژه عـقلانیت ـ بدین

مـعنی‌ که بیش از آنکه به آگاهی اهمیت داده شود به محیط و

شرایطی که از آن‌ عقلانیت‌ امکان‌ نمودار شدن‌ پیدا می‌نماید اهمیت

داده می‌شود ـ هابرماس عقلانیت را منوط به معقول‌ بودن‌ مـی‌نماید،

بدین مـعنا که فرد مدعی معقولیت بـتواند در چـارچوب‌ های زبانی از

ادعاهای خود دفاع نماید. برخلاف تعریف‌ غایتمندانه ی هگل‌ از‌

عقلانیت، تعریف‌ هابرماس از عقلانیت بری از جنبه‌های استعلایی

می‌باشد و تعریف معقول بودن را‌ به‌ کنش‌ ارتباطی افراد در بستری

تاریخی محدود می‌نماید. بنابراین عقلانیتی که در ورای هر کنش و

عملی‌ قـرار‌ دارد‌ اسـاسا" منوط است به نوع دلیل و حجتی که فاعل

و کنشگر می‌تواند در جهت‌ توجیه‌ و اثبات عمل مربوطه به‌ عنوان

مناسب ترین کنش در آن اوضاع و احوال خاص ارائه‌ بنماید»‌.

    عقلانیت ارتباطی که همان عقلانیت در قالب مفهوم کنش ارتباطی

هابرماس به‌ شمار می‌رود، به‌ معنای از میان برداشتن موانعی است

که ارتباط را تحریف می‌کنند و به‌ معنای کلی‌ تر، نظامی ارتباطی

است که در آن افکار، آزادانه ارائه می‌شوند و در برابر انتقاد حق دفاع

داشته باشند. برای هابرماس عقلانی کردن عرصه ی زندگی به‌

معنای ایجاد یک نظام ارتباطی است که در آن ایده‌ها امکان انتقاد

بیابند و در واقع عقلانیت مورد نظر او به‌ واسطه ی امکان ایجاد یک

ارتباط و گفتمان فارغ از فشار بیرونی و ترس و تهدید به‌ وجود می‌آید

و مهم‌ترین شرط عقلانی، انتقادپذیری و دلیل‌پذیری می‌باشد.

عقلانیت در عرصه ی کنش ارتباطی، به ارتباط رها از سلطه و ارتباط

آزاد و باز انجامیده و مستم رهاسازی و رفع محدودیت‌های ارتباط

می‌باشد. ایجاد این نوع عقلانیت در جامعه به‌ عقیده ی هابرماس

مشروط به وجود کنش ارتباطی که بر توافق و اجماع عقلانی متکی

بوده، در سطح جامعه است، همچنان‌ که تحقق جامعه ی اتوپیایی

و آرمانی هابرماس نیز در گرو آزاد بودن کنشگران یک جامعه در ارتباط

با همدیگر و رسیدن ایشان به درک مشترک از طریق استدلال و به

دور از فشار و محدودیت می‌باشد.

   در مقابل عقلانیت ارتباطی که از آن سخن گفتیم، عقلانیت مربوط

به کنش معقول و هدفمند که بدان "ابزاری" و تکنولوژیک می‌گویند و

ریشه در افکار وبر» دارد قرار می‌گیرد. اساسی‌ ترین ویژگی نگرش

انتقادی هابرماس بازسازی نظریه عقلانی شدن جهان در اندیشه وبر

است در این بازسازی هابرماس در کنار برداشت معروف وبر از عقلانیت

ابزاری که تصویری از قفس آهنین جامعه ی نوین است، مفهوم

عقلانیت ارتباطی را عرضه می‌کند که اساسا" فرآیندی فرهنگی و

مبتنی بر پیشرفت اندیشه‌ها بر اساس منطق درونی خود آنهاست». 

    وبر بر این باور بود که نوعی عقلانیت ویژه و منحصر به فرد در

اندیشه مغرب‌ زمینی وجود دارد که همان باعث ظهور و رشد نظام

سرمایه‌ داری شده است. این نوع عقلانیت که بر تجربه استوار بوده،

عقلانیتی روشی‌ ـ تکنیکی است و در باره ی ارزش هدف و غایت

هیچ‌ گونه قضاوتی نکرده و فقط می‌خواهد کارها به بهترین شکل

(منظم با حسابگری دقیق و مدیریت علمی) انجام گیرد. در عقلانیت

ابزاری ما مجبور نیستیم در مورد هدف و ارزش کار بحث و گفتگوی

اخلاقی کنیم و تنها می‌توانیم ایراد بگیریم که کدام قسمت کارخانه،

یافته‌های علمی و تکنولوژیکی را به‌ طور دقیق به کار نگرفته و از

نظر اقتصادی هزینه‌ آور است. خردباوری در گستره ی کنش ابزاری

و هدفدار، به‌ معنای رشد نیروهای تولید و گسترش نظارت تکنولوژیک

بر طبیعت و سرانجام گسترش شکل‌ هایی از نظارت بر زندگی

اجتماعی بوده و این نوع عقلانیت که بدان عقلانیت رسمی و صوری

و علمی نیز گفته شده، ‌عقلانیتی است که ساده‌ ترین و ارزان‌ ترین

راه را برای رسیدن به هدف انتخاب می‌کند، بر خلاف عقلانیت

حقیقی و جوهری که اهداف و ارزش‌ها را مورد توجه قرار داده و

همچون عقلانیت ابزاری این ارزش‌ها را توسط اهداف حسابگرانه

مردود نمی‌شمارد.

   در این چهارچوب کنش ارتباطی‌ به‌ تعامل حداقل دو سوژه و فرد‌

قادر‌ به نطق‌ و عمل‌ که در بین خود‌ ارتباطات فیمابینی‌ ـ چه با

ارتباطات کلامی‌ و چه با ابزارهای فرا زبانی ـ تأسیس می‌نمایند،

نسبت داده می‌شود. بازیگران برای اینکه بتوانند‌ از طریق‌ توافق

اعمالشان را هماهنگ نمایند سـعی‌ مـی‌کنند‌ به‌ فهمی‌ واحد‌ از

موقعیتی که‌ عمل‌ قرار است‌ در آن صورت بگیرد و طرح‌ های یکدیگر

راجع‌ به فعالیت موردنظر، برسند».

   برخلاف مدل‌ عملِ عقلانیِ معطوف‌ به‌ هدف‌ که بر اساس قصد و

نیت کنشگر و انتخاب‌ آگاهانه‌ ی ابـزار‌ و هـدفی‌ کـه قرار است منتج

از عمل وی باشد، پایه‌ریزی شـده اسـت، عمل ارتـباطی از همان

آغاز به‌ سوی حل‌ و فصل‌ اختلافات از طریق تهیه ی دلیل برای احکام

مدعی صحت که طرفین مشارکت‌ کننده در‌ عمل ارتباطی‌ مدعی

درستی آنها هستند، هدایت شده است. بنابر این فـعالیت سـوژه ی

کـنشگر بیش از آن که معطوف به تحقق خواسته‌ های شخصی‌ اش

بـاشد، در جهت رسـیدن به اجماع با طرف مقابل راجع‌ به مشکل و

مسئله‌ ای مشترک، از‌ طریق‌ ادراک و تفهم‌ ادعاهای طرف مقابل

می‌باشد. در این راه عمل ارتباطی خود را بـه‌ صورت کـار جـمعی و

مشترک‌ تفسیر و تأویل ارائه می‌دهد، فرآیندی که دسترسی به

قلمرو عینی کنش اجتماعی از طـریق‌ ادراک‌ معنای‌ آن، به‌ خودی‌

خود مسئله ی عقلانیت را اجتناب‌ ناپذیر می‌سازد. عمل ارتباطی

در همه‌ حال‌ نیازمند نوعی از تأویل است که در رویکردش تعقلی

می‌باشد».

 

 

 

 

 

گفتگو، مبنای کنش ارتباطی

از نظر هابرماس، در نظریه کنش ارتباطی، تنها چیزی که می‌تواند بطور عقلانی هر شرکت کننده‌ای را به تلاش مستمر ترغیب نماید تا نزاعهای خود را بطور توافقی حل و فصل نمایند، این است که آیا آنها می‌توانند مطمئن باشند که نیازها و منافعشان به رسمیت شناخته خواهد شد. هابرماس این ایده را قاعده گفتگو یا استدلال می‌خواند: تنها آن هنجارهای کنش و رفتار معتبر هستند که همه اشخاصی که ممکن است تحت تاثیر آن قرار گیرند، به عنوان شرکت کنندگان در گفتگوهای عقلانی بر آن توافق نمایند. (Habermas, 1992: 107)

گفتگو برای هابرماس، نقشی فراتر از رسیدن به تفاهم ایفا می‌کند. گفتگو در اینجا وظیفه مشروعیت دادن به هنجارها و قوانین را بر عهده دارد من در تلاش برای‌ به‌ اثبات‌ رساندن این نـکته‌ام کـه می‌توان پرسـش‌های عملی را به شکل گفتمانی بررسی کرد و این امکان‌ برای‌ تحلیل اجتماعی- علمی وجود دارد که به‌طور روشمند نسبت موجود مـیان نظام‌های هنجاری‌ وحقیقت‌ را‌ مورد ملاحظه قرار دهد. این پرسش هم‌چنان به قـوت خـود بـاقی است که آیا در جوامع پیچیده‌ هنوز‌ هم‌ تکوین انگیزه واقعا به هنجارهایی پیوند می‌خورد که مستم تصدیقند یا ایـنکه ‌‌نـسبت‌ نظام‌های‌ هنجاری با حقیقت از میان برداشته شده است» (هابرماس، 1380: 240). هابرماس چند سال بعد در کتاب "جهانی شدن و آیـنده دمکراسی" می‌نویسد: باید ایـن‌ امـکان وجود داشته باشد که از قوانین نه به دلیل اجبارانگیز بودن بلکه‌ به‌ دلیل مشروع بودن اطـاعت کرد» (هابرماس، 1380: 166). او در ادامه‌ اضافه‌ می‌کند: . یک قانون فقط زمانی می‌تواند مدعی مشروعیت[8] باشد‌ که‌ تمام کسانیکه از آن تـاثیر خواهند پذیرفت بتوانند ضـمن مـشارکت در یک گفت‌وگوی عقلانی‌ با‌ آن موافقت کرده باشند. ما به‌ عنوان‌ کسانی که‌ در‌ یک‌ گفت‌وگو شرکت می‌کنیم، می‌خواهیم با اقناع یکدیگر درباره‌ یک‌ مسأله خاص از طریق بحث و احتجاج به عقیده مشترک برسیم، اما به عنوان‌ شرکت‌کنندگان‌ در یک (چانه زدن) کوشش ما این است‌ که منافع مختلف را‌ با‌ یکدیگر متوازن کنیم» (همان، 169).

هابرماس تاکید می‌کند که مشروعیت برخلاف آن‌چه در نظریه پوزیتیویستی حقوق آمده است، نمی‌تواند تا حد تطابق قانونی تقلیل یافته، فروکاسته و تـنزل داده شـود. قانون هـرگز نمی‌تواند ابزار اختیاری مشروعیت‌ بخشیدن‌ به هرچیز یـا هـمه‌چیز باشد، چون با دعاوی در باب حقیقت پیوند دارد (پیوزی، 1384: 51). به عقیده هابرماس، وقتی شرایط گفت‌وگو آماده باشد و بعد از انجام گفت‌وگو بین شرکت‌کنندگان در ایجاد هنجار یـا قـانون‌ اجـتماعی، تفاهمی‌ کلی به وجود آید، چنین هنجار یا قانونی از مشروعیت بالایی برخوردار بـوده و با بحران روبرو نخواهد شد.

وضعیت آرمانی گفتگو

از دیدگاه هابرماس، مهمترین رقیب کنش ارتباطی، کنش استراتژیک است که در حال حاضر نیز کنش غالب بر جهان به شمار می‌رود. کنش استراتژیک مستم بازیگری است که به دیگران تنها به حسب میزان سودمندی آنها برای دستیابی به هدفی پیش پنداشته[9] می‌نگرد (هابرماس، 1380: 230-235). یک دلیل برای این پرسش که چرا انسانها ممکن است کنش استراتژیک را بر کنش ارتباطی ترجیح دهند، از نارساییهای درونی در ساختارهای جهان زیست نشات می‌گیرد. آنها چه بسا فاقد منابع و انگیزشهای مناسب (فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی) باشند که به آنها اجازه می‌دهد تا از دیدگاه خاص خود فراتر رفته و دیدگاهی دیگر را به رسمیت بشناسند(همان). هابرماس اظهار می‌دارد که مهمتر از این، آن عواملی هستند که در خارج از قابلیت‌های جهان‌های زیست مدرن در عرضه توان ارتباطی خود جلوگیری به عمل می‌آورد. در اینجا او می‌گوید که نظام‌های جوامع مدرن شیوه‌های کنش استراتژیک را بر افراد تحمیل می‌کنند. هابرماس نشان می‌دهد که دو نظام (سیستم) مرکزی در جامعه مدرن، اقتصاد و دولت بوده و مکانیسمهای هماهنگ سازی در آنها، به ترتیب پول و قدرت است. پول و قدرت، از آنجا که رسانه‌های گروهی را هدایت می‌کنند»، با ارائه یک اصل مرجع برای همه شرکت کنندگان درگیر، کنش را نیز تنظیم می‌نمایند. آنها جریان رایج و مشترک هستند که در گفتگو بر سر ادعاها و نزاعها در موقعیتهای سیستماتیک مورد استفاده قرار می‌گیرند (همان: 267-272). به نظر هابرماس، مشکلات زمانی پدید می‌آید که این رسانه‌های گروهی از قلمروهای قانونی خود بگریزند و دقیقا جهان زیست را مورد حمله قرار دهند (همان، 280-284). افراد و گروه‌ها به علت اشغال سیستماتیک جهان زیست از اداره مستقل زندگی جمعی خود بازداشته شده‌اند. از این رو، پول و قدرت به حسب شرایط خاص خود بیانگر مسائل و مشکلاتی بوده و راه را بر تفاسیری که بطور ارتباطی به وجود آمده، می‌بندند. از حوزه زندگی صنعتی تا حوزه محیط زیست، تصمیمات براساس معیارهای از پیش تعیین شده اتخاذ می‌شود تا به وسیله استانداردهای غیر جانبدارانه گفتگوی دموکراتیک، با اهمیت است که این پدیده نه تنها از ایجاد دموکراتیک توافقات جلوگیری به عمل می‌آورد، بلکه همچنین به ساختارهای شناخت متقابل جهان زیست که اساس دموکراسی هستند، آسیب می‌رساند. برای رهایی از این وضعیت و خنثی کردن نقش پول و سلطه در‌ تحریف‌ ارتباطات‌ و گفتگو، هابرماس بـحث "وضعیت کلامی ایده‌آل" را مطرح می‌کند که در آن نیرو وقدرت، برنده استدلال را مشخص‌ نمی‌کند‌ بلکه‌ تنها استدلال بهتر و برتر پیروز می‌شود. قدرت شواهد و مستندات و برهان‌های‌ منطقی‌ است که معین می‌کند چه چیز درست ومـعتبر است.

گفتگو یا استدلال تلاشی است برای ترمیم فقدان توافق پیشین. هابرماس گفتگو یا استدلال را آن نوع سخن تعریف می‌کند که در آن، شرکت کنندگان ادعاهای اعتبار مورد اعتراض را بررسی کرده و تلاش می‌کنند تا آنها را از طریق استدلال توجیه کرده و یا مورد انتقاد قرار دهند. (همان، 20).

در ارزیابی وضعیت آرمانی گفتار، هابرماس شروط ذیل را در مقام گفتگو قایل می‌شود:

1. قابل فهم بودن؛

2. دارای قضایای حقیقی بودن: متشکل از قضایایی باشد که حقیقت دارند؛

3. صداقت: گوینده در طرح قضایایش صادق باشد؛

4. درستی: گوینده باید نطقی را انتخاب کند که دارای صحت و درستی باشد.

این عناصر چهارگانه برای اعتبار گفتار لازم بوده و برای داشتن یک کنش ارتباطی سالم لازم است و اساساً توافق و تفاهم زمانی حاصل می‌شود که این داعیه‌های اعتبار مطرح و پذیرفته شوند (لسلی، 1387: 35).

هر ارتباط زبانی در سه جهان بین طرفهای سخن ارتباط ایجاد می‌کند. آنان در این ارتباط ادعاهای معتبری را (صداقت، حقیقت و درستی) بیان می‌کنند که تعمیم‌پذیر بودن آنها یا باید مفروض آنها باشد و یا لازم است در این فرآیند به استدلال پرداخته به اثبات معتبر بودن ادعاها بپردازند (Habermas, 1979 : 66-7). معتبر بودن کنش ارتباطی (صداقت، حقیقت و صحت معطوف به سه جهان درونی، بیرونی و بین‌الاذهانی) به این است که کنش کلامی در شرایط آرمانی (آزاد از محدودیت و سلطة درونی روان‌شناختی و بیرونی ساختاری) صورت گرفته (همان) از تناقض رفتاری گوینده به دور باشد تا صداقت روشن شود و آزمون‌پذیر باشد تا حقیقت اثبات شود و مهم‌تر اینکه انتقاد‌پذیر باشد تا صحت آن تضمین شود (هولاب، 1375: 39).

یک سخنگو در هنگام برقراری ارتباط با اشخاص دیگر، مدعی است که آنچه آنها می‌گویند، حقیقت دارد، اگر آنها به جهان واقعی اشاره کنند. اگر آنها به جهان اجتماعی مشترک با شنونده اشاره کنند، آنها مدعی‌اند که گفته شان درست است. اگر آنها به جهان تجربه واقعی درونی خاص خود اشاره کنند، در این صورت آنها مدعی‌اند که صادق هستند. در حالی که هر سه ادعای اعتبار در تلاش برای حل و فصل مساله‌ای خاص، ایفای نقش می‌کنند، این امر بویژه در منازعات بر سر درستی هنجاری این ادعا خواهد بود که تنظیم واکنشهای شخصی مخاطره‌آمیز است. شناخت متقابل ادعاهای اعتبار به معنای آن است که ما می‌توانیم تحت اشراف دیدگاههای عام با موضوعات و نزاعهای اساسی سر و کار داشته باشیم. ما به رغم بار محافظه کارانه شرایط موجود، به جستجوی حقیقت، درستی و صداقت اصرار می‌ورزیم. نظریه و عمل به همان اندازه که یکدیگر را نفی می‌کنند، اکنون بطور همزمان با هم پیوند می‌خورند. بدین ترتیب، در میان تکثر، تعارض و تنوع زندگی مدرن انگیزشی ارتباطی به سوی حل و فصل وجود دارد. هابرماس اظهار می‌دارد که بدون این انگیزش، ما جایگزین عقلانی برای خشونت و اعمال فشار به عنوان روشهای تشکیل اراده جمعی و حل منازعه نخواهیم داشت. البته، با این انگیزش، مساله وم توضیح چگونگی بازتولید اجتماعی چه بسا از زمینه سستی چون زمینه ادعاهای اعتبار فراسوی متن[10]، ناشی شود (Habermas, 1992: 8).

اخلاق گفتگویی

از نظر هابرماس در کتاب "وجدان اخلاقی و کنش ارتباطی"[11] اولین مولفه در اخلاق گفتگویی، بررسی دعاوی اعتباری است که پیش از این توضیح داده شد. این مسئله از آنجا ناشی می‌شود که از نظر هابرماس، آمادگی گوینده و شنونده در کنش ارتباطی، مهمترین مولفه است و وجود آن خود منوط به تصدیق این دعاوی است. دومین مولفه ناظر به کارکرد اخلاق گفتگویی در حل کشمکش‌ها و مجادلات اخلاقی است که در کنش ارتباطی صورت می‌گیرد. تولید هنجارهای اخلاقی معتبر در یک وضعیت کلامی ایده آل، در اینجا بسیار مهم است. مولفه سوم، برابری و بیطرفی کنشگران است که دارای دغدغه مشترک جستجوی حقیقت از طریق پذیرفتن استدلال بهتر می‌باشند. در نظر هابرماس تنها آن دسته از هنجارها معتبرند که اجماع تمامی شرکت کنندگان را به دست آورده باشند. مولفه مهم دیگر، گستره عملیاتی اخلاقی گفتگویی است. به نظر هابرماس، اخلاق گفتگویی صرفا شامل مسائل عملی‌ای می‌شود که می‌توان درباره آنها استدلال آورد و چشم انداز تفاهم و اجماع بر روی آنها باز و گشوده است. حال آنکه درباره ترجیحات ارزشی فردی – مفاهیم زندگی خوب و خیر فردی- این امر به شکلی جدی نمی تواند مبنا قرار گیرد. چرا که این مسائل اساسا فردی هستند. هابرماس معتقد است که تنیده شدن این ارزشها در هنجارها مانع از نادیده انگاشتن این ترجیحات ارزشی در اخلاق گفتگویی نخواهد بود.

مولفه اساسی اخلاق گفتگویی، دیالوگی بودن و تکامل آن در طول گفتگوست. هابرماس، برخلاف رویه اخلاق فردی کانتی و اخلاق قراردادی لیبرالها، معتقد است که موافقت یا مخالفت یک فرد – به شکل فردی – با یک هنجار اخلاقی خاص کافی نیست. بلکه افراد باید از طریق مشارکت در یک گفتگوی جمعی که مبتنی بر اامات اخلاق گفتگویی است، عمل نمایند. در اینجا ماهیت متقاعدکنندگی و مجاب کنندگی عقلانیت ارتباطی خود را بیشتر نشان می‌دهد. تکامل اخلاقی که در این فرایند صورت می‌پذیرد، مباحث روانشناسی اجتماعی، رشد عقلی، بلوغ وجدان و فرایندهای آموزشی و تولید آگاهی اخلاقی در آنها را نیز در بر می‌گیرد. در نظر هابرماس نه تنها فرایند آموزش جمعی تقویت کننده مناظره اخلاقی و استدلال عقلانی است، بلکه روندهای یادگیری فردی در این زمینه بسیار موثر است (Habermas, 1990). در نهایت می‌توان گفت که هابرماس در طرح گفتگویی اخلاقی خود معتقد است که فرد باید به مرحله‌ای برسد که امر اخلاقی را ناشی از اصولی تلقی نماید که عقلا برای تمامی افراد ذی نفع و دخیل قابل پذیرش باشد و این منوط به رشد عقلی فرد و همچنین بلوغ اخلاقی وی از طریق فرایندهای آموزشی و تولید آگاهی اخلاقی در فرایند گفتگو است.

کنش ارتباطی؛ مبنایی برای تکامل تعامل اجتماعی

همانگونه که ذکر شد، کنش ارتباطی مد نظر هابرماس در مقابل کنش استراتژیک قرار می‌گیرد که بر اساس آن کنشگر نه در صدد رسیدن به منافع یک جانبه (کنش استراتژیک) که در جستجوی رسیدن به تفاهم است (پیوزی، 105). از این رو، کنش ارتباطی صرفا یک عمل گفتاری نیست بلکه شیوه‌ای برای بازآفرینی جامعه است. هابرماس، در نظریه کنش ارتباطی خود به‌دنبال ایجاد جامعه‌ای می‌باشد که در آن کنشگران بتوانند بدون تحریف با همدیگر ارتباط داشته باشند و این ارتباط صرفا مبتنی‌بر استدلال و منطق باشد و هیچ‌گونه اجبار و اامی در آن مداخله نکند. به‌عبارت دیگر او می‌خواهد دوباره حوزه عمومی (همان حوزه ت و اجتماع که افکار عمومی می‌توانند در آن به‌طور آزاد به گفتگو بپردازد) را با طرح این نوع کنش احیاء نماید. این نظریه به‌عنوان غایت خود، وضعیتی را در نظر می‌آورد که در آن ارتباط کاملا آزادانه و نامحدود صورت پذیرد. هابرماس این نظریه را در مقام ارائه راه‌حلی برای "استعمار زیست‌جهان" که ناظر به سلطه عقلانیت ابزاری و نظام بر زیست‌جهان می‌باشد، مطرح کرده و بر آن است که این روند باعث بحران‌های متعدد در جامعه سرمایه‌داری شده و تنها راه‌حل این قضیه در رهایی "زیست‌جهان" از چنگ استعمار "نظام" نهفته است تا از این طریق زیست‌جهان بتواند به شیوه مناسب خود (یعنی توافق ارتباطی آزادانه) عقلانی گردد (مبارکی و محمد صادقی،، 85). مایکل پیوزی[12] در کتاب خود که در مورد هابرماس نگاشته است در مورد هدف هابرماس این‌گونه نوشته است: هدف هابرماس از نظریه کنش ارتباطی، واژگون‌سازی فردگرایی تک‌گویانه نظریه‌های لیبرالی و فایده‌گرایانه در باب جامعه است. او کوشیده است یک‌بار و برای همیشه نظریه اجتماعی را از تعمیم‌های شبه‌جامعه‌شناختی در مورد جامعه مبرا سازد که اساس آن الگویی از یک فرد واحد است که صرفاً بر مبنای محاسبات استراتژیکی خود (در مورد هزینه و سود نسبی این یا آن کنش) به جهان می‌نگرد». (پیوزی، 106)

خود هابرماس در کتاب"نظریه کنش ارتباطی" مدعی است که این کنش در گستره زیست جهان به سه سمت و سو معطوف است:

۱. به جانب فهم متقابل 2. به جانب هماهنگی کنش‌ها و همبستگی اجتماعی و 3. به جانب جامعه پذیری. البته هر یک از این سه، خود به یکی از ساختارهای مستقل زیست جهان مربوط می‌شود: به نظر او 1. فرهنگ انبان اطلاعات و دانشهایی است که جامعه در اختیار ما قرار می‌دهد و البته از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و 2. جامعه سامان مشروع و قانونی است که از طریق آن، اعضا روابط خود را در پرتو گروههای اجتماعی تنظیم نموده و از این رهگذر انسجام و همبستگی اجتماعی را امکان پذیر می‌کنند.

الگوی گفتگویی وتعامل با اقلیتهای مذهبی در ایران

هابرماس از گفتگو به عنوان مجالی برای رسیدن به نوعی اقناع و توافق اجتماعی یاد می‌کند و با شرایطی که برای آن قایل می‌شود آن را بهترین محمل برای ایجاد همبستگی اجتماعی ارزیابی می‌کند. تلاش در جهت ایجاد همبستگی اجتماعی از دیرباز مد نظر بسیاری از متفکرین از ارسطو گرفته تا فارابی بوده است و آن هنگام که این متفکرین از دوستی یا محبت سخن به میان می‌آورند آن را به منزله الگویی برای تحقق همبستگی اجتماعی می‌بییند. در سنت فکری اسلامی نیز مفاهیمی نظیر شورا، تعاون، اجماع می‌توانند مفاهیمی در راستای استحکام و مودت اجتماعی تلقی شوند. آیات و احادیثی نظیر: و تعاونوا علی البرّ و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان. (مائده، 2)، و امرهم شورا بینهم، لا تجتمعوا اُمتی علی ضلالة و. را می‌توان در چنین زمینه‌ای به تفسیر نشست. در چنین زمینه‌ای است که از اهمیت گفتگو و جدال احسن در فرهنگ اسلامی بسیار یاد شده است.

از سوی دیگر با نگاهی به پیشینه تاریخی ایران زمین ملاحظه می‌کنیم که نوعی رویکرد رواداری در عین تاکیدات و توجهات نسبت به مذهب اصلی در جامعه و ت ایرانی رواج داشته است. از دوران صفویه بدین سو و در طول نزدیک به پنج قرن شیعه اثنی عشری به عنوان مذهب رسمی ایران مورد تاکید ویژه نهادهای حاکمیتی و اجتماعی بوده است، بگونه‌ای که عناصر تشیع و ایرانیت چنان با یکدیگر آمیختند که جداسازی آنها از یکدیگر امروز تقریبا در حد ناممکن است. در عین حال، اهل سنت ایران نیز درتعاملی دوسویه با فرهنگ و مذهب غالب، بدنبال تقویت مبانی همبستگی ملی بوده‌اند بگونه‌ای که امروزه اهل سنت ایران را نیز تنها در چارچوب هویت یکپارچه ایرانی می‌توان بررسی کرد. تفاوت میان عقاید اهل سنت ایران در ایران امروز با اهل سنت سایر مناطق جهان اسلام را باید در آمیختگی و توافق فرهنگی و هویتی این گروه از هموطنان ایرانی با سایر هم وطنان شان ارزیابی و تفسیر کرد.

در یک نگاه کلی، و صرفنظر از استثنائاتی که جزو هویت غالب تمدنی و فرهنگی ما محسوب نمی شوند، رویکردهای توام با تسامح و سازش فرهنگی، رویکرد غالب در فرهنگ و تمدن گذشته این سرزمین بوده است و پدیده‌ای تحت عنوان جنگ‌های مذهبی و دینی حضور چندانی در تاریخ این سرزمین ندارند. باید توجه داشت که برخی محدودیتها یا فشارهای مقطعی یا دائمی نسبت به اقلیتهای دینی با آنچه تحت عنوان سرکوب دینی شناخته می‌شود، کاملا متفاوت بوده و تنها در قالب رفتارهای ی و فرهنگی قابل تاویل است. چنین پیشینه‌ای به ما یادآور می‌شود که فرهنگ گفتگو و کنش ارتباطی مبتنی بر آن، از دیرباز در تمدن و فرهنگ ایرانی، زمینه درخوری دارد و تنها راه ارتقاء چنین فرهنگی ارایه راهبردهایی است که با تقویت این زمینه تعامل و همدلی، رویکرد گفتگویی را به مثابه راهبرد غالب در نحوه مواجهه با اقلیتهای دینی و مذهبی به رسمیت بشناسد. همانگونه که در اهداف هابرماس از بحث کنش ارتباطی شاهد بودیم، هابرماس با ارایه این نظریه به‌دنبال ایجاد جامعه‌ای است که در آن کنشگران بتوانند بدون تحریف با همدیگر ارتباط داشته باشند و این ارتباط نیز صرفا مبتنی‌بر استدلال و منطق باشد و هیچ‌گونه اجبار و اامی اعم از ی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ذهنی در آن مداخله نکند. درشرایط گفتگویی آرمانی در یک محیط چند قومیتی، فعالیتهای تعاملی کنشگران (شهروندان، حکومت، گروههای اجتماعی، اقلیتهای مذهبی) فراتر از منافع گروهی بدنبال پیگیری نوعی اجماع عملی با اضلاع دیگر جامعه است تا بر مبنای درک و تفاهم متقابل، امکان رسیدن به اجماع و توافق بر سر مسایل و دغدغه‌های مشترک ملی

 

 

 

پرتاب ماهواره، افتتاح سد، مراسم کلنگ‌زنی برای افتتاح نیروگاه و پالایشگاه در سالگرد انقلاب اسلامی موضوع تازه‌ای نیست. همه ساله با فرا رسیدن سالگرد انقلاب اسلامی و آنچه که دهه فجر نامیده می‌شود، جدول‌ها و نمودارها و مقالات و مصاحبه‌های بسیاری از سوی مقامات حکومتی منتشر می‌شود که بر مبنای آن‌ها ایران در چهاردهه پس از انقلاب اسلامی به قله‌های پیشرفت علمی و فناوری دست یافته است.

اخبار صدا و سیما با پخش سرودهای انقلابی و میهنی، تصاویری را نشان می‌دهد که ادعا می‌کند ایران پس از انقلاب به صورت جهشی در علم و فن‌آوری پیشرفت کرده است. بر اساس تبلیغات حکومتی، تعداد اختراعات بعد از انقلاب ۲۱۳ برابر شده است و ارزش دلاری صادرات محصولات با فناوری‌های پیشرفته، ۲۱۹ درصد افزایش پیدا کرده است. اما آیا جمهوری اسلامی درباره دستاوردهای علم و فن‌آوری در چهار دهه اخیر راست می‌گوید؟

افسانه خودکفایی

با وقوع انقلاب اسلامی در بهمن پنجاه و هفت، تب خودکفایی و رهایی از وابستگی به امپریالیسم بالا گرفت و این دیدگاه به تدریج به رویکرد غالب حکومت تبدیل شد که کشور باید روی پای خود بایستد و برای دستیابی به استقلال، همه چیز باید در داخل تولید شود. عباس امیرانتظام در کتاب خود "آن سوی اتهام" می‌نویسد: در یکی از روزهای تابستان سال ۱۳۵۹ عده‌ای تحت عنوان شورای مرکزی سپاه پاسداران در سلول بهداری اوین به دیدنم آمدند و با نگاه‌های تحقیرآمیز و لحنی سرزنش‌آمیز از روابط با امریکا صحبت می‌کردند و درباره اعمال مستقلانه حکومت داد سخن می‌دادند و می‌گفتند که کشور ایران تا چه اندازه خودکفا شده است. از آنها خواستم "خودکفایی" را معنی کنند. هرکدام چیزی گفتند که بی‌معنی بود. من خودکفایی را تعریف کردم و به آنها گفتم که یکی از افراد گروه را در نظر بگیرید و از خود سؤال کنید که با چه وسایلی سروصورت خود را اصلاح می‌کند؟ آیا دارای قیچی و ماشین اصلاح و تیغ ساخت ایران است و یا باید آنها را از خارج وارد کند؟ جوابی نداشتند. بعد درباره ماشین‌آلات تهیه پارچه و نخ و دکمه پرسیدم باز جوابی نداشتند. درباره ناخن‌گیر سؤال کردم، جوابی نبود. بعد از آنها سؤال کردم کشوری که هنوز اینگونه وسایل اولیه زندگی را از خارج وارد می‌کند، آیا حق دارد خود را خودکفا بنامد و آیا سرنوشت موجودی که نخواهد از این وسایل استفاده کند جز زندگی سخت و بدوی چیز دیگری می‌تواند باشد؟ آنها جوابی نداشتند و مرا ترک کردند.

Iran Erfan Kasraie

مدیربخش فلسفه و تکنولوژی مرکز ترویج جامعه باز

شعار خودکفایی به خصوص در زمینه تولید گندم و فولاد و سیمان، همواره در این چهار دهه بخشی از تبلیغات حکومتی بوده است. حتی در سال ۱۳۸۳ جشنی هم تحت عنوان خودکفایی گندم نیز بر گزار شد لیکن بررسی‌های بعدی نشان داد این آمارها دستکاری شده و اشتباه بوده‌اند. بر اساس آمارهای گمرک تنها در ۹ ماهه اول سال ۹۵ بیش از یک میلیون تن گندم وارد کشور شده است. به گفته بسیاری از متخصصان بر خلاف تبلیغات حکومتی، خودکفایی در گندم عملا غیرممکن است و با در نظر گرفتن این مساله که ایران در شرایط خشکسالی است، خودکفایی معنی ندارد. در چنین شرایطی حکومت یک سال دولت جشن خودکفایی گندم برگزار می‌کند و سالی بعد به یکی از بزرگترین واردکنندگان گندم در سطح جهان تبدیل می‌شود. مساله مشابه درباره صنعت فولاد نیز صادق است.

تبلیغات

صنعت فولاد به عنوان یکی از بنیان‌های مهم اقتصاد هر کشوری محسوب می‌شود و چه بسا مصرف سرانه فولاد به‌عنوان یک شاخص مهم برای ارزیابی صنعتی بودن یک کشور در نظر گرفته می‌شود. حدود ده سال پیش مقامات حکومت ایران از جشن قریب‌الوقوع خودکفایی در تولید سیمان و فولاد خبر دادند. چند بار جشن خودکفایی سیمان برگزار کردند و وزیر صنایع و معادن وقت به ۱۷ نفر از مدیران صنعت سیمان که بابت خودکفایی در تولید سیمان لوح سپاس نیز اهدا کرد اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد این ادعا نیز دروغ بوده است. میزان مصرف سالانه سیمان در کشور در سال ۸۶ چیزی در حدود ۷۲ میلیون تن بوده و با در نظر گرفتن تولید ۶۴ میلیون تن سیمان در سال، هنوز ۸ میلیون تن تا دستیابی به خودکفایی فاصله وجود داشته است.

همبستگی دروغین

روش‌های آماری پیچیدگی‌های فنی بسیار دارند و صرف وجود ضریب همبستگی (Correlation factor) بین دو پدیده دلیلی بر وجود رابطه علّی-معلولی بین آن دو پدیده نیست. این همان جعل آماری است که اغلب در تبلیغات حکومتی جمهوری اسلامی از آن بهره گرفته می‌شود. برای نمونه جداول و نمودارهایی تهیه می‌شود که در آن روند توسعه شبکه مخابراتی یا نسل‌های جدید اینترنت همراه 3G و G4 از ابتدای انقلاب تا امروز نمایش داده شده و با پیش از انقلاب مقایسه شده‌اند. نتیجه واضح است. در سال ۱۳۵۷ حتی یک نفر هم اینترنت همراه نداشته اما اینک با گذشت چهار دهه، میلیون‌ها نفر از مردم ایران از چنین تکنولوژی‌هایی بهره مندند.

این همبستگی‌های دروغین وجه دیگری نیز دارد. از سال‌های نخست دهه هشتاد به این سو، تب انتشار مقالات بین المللی بالا گرفت و در تبلیغات حکومتی، "تولید مقاله" به معنای "تولید علم" جعل شد و از آن اینگونه استنتاج شد که کشور در حال فتح قلل رفیع علم و فناوری در جهان است. این ت گذاری غلط در علم و فناوری اما در عمل هیچ خروجی عینی و مشهودی نداشت. رتبه ایران به لحاظ حجم مقالات منتشر شده در حالی از ۳۵ به ۱۵ بالا کشیده می‌شد که در عمل هیچ همبستگی و تاثیری در افزایش تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه دیده نمی‌شد. به بیان دیگر افزایش تعداد مقالات ISI به نوعی ناشی از فشار قوانین دانشگاهی بر اساتید و دانشجویان برای انتشار اجباری مقاله ISI بوده و نه نشانه توسعه علمی کشور.

اصرار بر فناوری بومی، دستیابی به "ترین"‌ها

حکومت‌های توتالیتر، برای تامین خوراک تبلیغاتی و ترویج پروپاگاندا، از الگوهای مشابهی پیروی می‌کنند. برای به رخ کشیدن موفقیت‌های پی در پی در همه زمینه‌ها، هر رخدادی را نشانه‌ای بر رشد و توسعه و سعادت ملت در سایه حکومت خود تبلیغ می‌کنند. تعابیری چون بزرگترین یا اولین در جهان، تقریبا در نظام تبلیغاتی اغلب آنها دیده می‌شود. این مساله در تبلیغات حکومت ایران به فراوانی مشهود است. به خصوص در صنایع نظامی، قایق‌ها و هواپیماها و زیردریایی‌ها و موشک‌ها، تعابیری استفاده می‌شود که از دید فنی، چیزی جز یک بزرگنمایی تبلیغاتی نیستند. در حالیکه صنایعی چون خودروسازی نقایص و مشکلات فراوان دارد، نمایش‌های تلویزیونی و تصاویر منتشر شده از بدنه‌های معوج هواپیما و پیچ و پرچ‌های ناشیانه روی زیردریایی‌های ادعایی، نشان می‌دهد که حتی برای حفظ ظاهر، دقتی در ساخت این ادوات و تجهیزات به کار گرفته نشده است.

پس از آزمایش موشکی هواسونگ –١٤ کره شمالی در جولای ٢٠١٧ یک متخصص راکت و موشک به نام روبرت اشموکر گفته بود که به نظر می‌رسد موتور محرکه این موشک تا حد زیادی از روی تکنولوژی موشکی روس‌ها کپی برداری شده است. لیکن حتی بازسازی تکنولوژی روسی (مانند موشک‌های اسکاد از دهه ٩٠ میلادی به این سو) نیز به همین سادگی‌ها ممکن نیست و احتمالا این تکنولوژی‌ها که مبنای پروپاگاندای تبلیغاتی هستند به شکل‌های مختلف قاچاق شده و تنها قطعات آن روی یکدیگر سرهم بندی شده‌اند. یک متخصص صنایع موشکی به نام مار شیلر پس از آزمایش موشکی کره شمالی در توییت خود به نکته جالبی اشاره کرده و نوشته بود: من همیشه از خودم می‌پرسم چرا آنها مثلا پورشه یا یک بویینگ٧٣٧ را بازسازی و تولید نمی‌کنند تا دست کم از آن پول دربیاورند؟»


سفرنامه كازاما/(۱۳۰۸ تا ۱۳۱۱ خورشيدي)

 

 

 

 

سفرنامه و خاطرات آكي ئو كازاما نخستين وزير مختار ژاپن در ايران

در زمينه تحقيقات تاريخي از مستشرقان خارجي كتاب‌ها و مقالات فراواني به زبان فارسي ترجمه شده و به چاپ رسيده است كه كم و بيش از كيفيّت و چگونگي تفكّر و ديدگاه‌هاي آنان نسبت به ايران و ايرانيان آگاه هستيم، امّا پيداست پژوهش‌هاي ايران شناسان ژاپني به علّت ناآشنا بودن ايرانيان به زبان ژاپني دور از دسترس مانده است.

به نام خداوند جان و خرد
 شناخت ژاپني‌ها از ايران و ايراني با سفر ماساهارو يوشيدا)Masaharo Yoshida( به ايران آغاز مي‌شود كه اين خود سرآغازي است در برقراري روابط سياسي و اقتصادي دو كشور ايران و ژاپن. زماني كه ناصر الدين شاه از سفر دوم خود از اروپا به ايران بازمي‌گشت در پترزبورگ، تاكه‌آكي انوموتو)Takeaki Enomoto( سركنسول ژاپن در روسيه را به حضور پذيرفت و علاقه‌مندي خود را نسبت به برقراري مناسبات دوستانه بين دو كشور اعلام كرد. انوموتو طي گزارشي موضوع را به اطلاع كاارو اينونه)Kaoru Inone( وزير خارجه وقت ژاپن رسانيد. اينونه، هيأتي تجاري- سياسي كه مركب از نوبوياسو فوروكاوا)Nobuyasu Furukawa( فرمانده هنگ مهندسي ستاد كل ارتش، سون‌ايچيرو يوكوياما)Sonichiro Yokoyama( معاون مدير شركت بازرگاني، اوكوراگومي
سفرنامه كازاما، ص: 6 ) Okuragumi (
نماينده اداره بازرگاني وزارت دارايي و پنج بازرگان به رياست يوشيدا در پنجم آوريل 90 با ناو جنگي هيئي)Hiei( روانه ايران نمود.
هيأت اعزامي در اواخر ماه ژوئيه از راه بوشهر به سوي تهران حركت كردند و در تهران به حضور ناصر الدين شاه رسيدند و پس از شش ماه توقّف از طريق بندر انزلي راهي استانبول شدند. از اين تاريخ به بعد باب آمد و رفت ژاپني‌ها به ايران باز شد و افرادي چون ياسوماسا فوكوشيما)Yasumasa Fukushima( ، در سال 96 تويوكيجي ايئناها)Toyokichi Ienaga( ، در سال 99 ماساجي اينوئه)Masaji Inoue( ، در سال 1902 كوتارو ياماتوكا)Kotaro Yamaoka( در سال 1909 را مي‌توان نام برد كه هر كدام با ديدگاه‌هاي خاص خود وضع اجتماعي و سياسي ايران را ترسيم نموده‌اند كه حاصل مطالعات آنها در ژاپن به چاپ رسيده است. از ميان اين افراد كوتارو ياماتوكا معروف به حاجي كوتارو، اوّلين ژاپني است كه در دوره ميجي)Meji( اسلام را پذيرفته و در سال 1909 به زيارت حج مشرّف شده است، وي در خاطرات خود به نكته مهم و اساسي درباره جهان اسلام اشاره كرده و مي‌نويسد: سياست جهان بدون در نظر گرفتن دنياي اسلام ناقص است. البتّه بيان اين عقيده در آن زمان، نقش اسلام را در تبيين سياست جهاني نشان مي‌داد. امّا مي‌توان به آساني پذيرفت ژاپني‌هايي كه در آن دوره به ايران مي‌آمدند، به دليل ناآشنا بودن با فرهنگ و تمدّن ايران برداشت‌هاي نادرست از جامعه ايراني داشته باشند. از اين رو هرچه مي‌ديدند و يا مي‌شنيدند براي آنان جالب، جذّاب و شگفت‌انگيز و باورنكردني بوده است. بي‌شك تفاوت دو فرهنگ با مميّزات و ويژگيهاي مخصوص به خود مي‌توانست در برداشت‌هاي ژاپني‌ها كه به ايران سفر مي‌كردند مؤثّر باشد.

چه هيچ‌گاه ايران در مسير راه بازرگانان، سيّاحان و دانشجويان و سياستمداران كه به آسيا سفر مي‌كردند نبود، تا شناختي از ايران كسب كرده

سفرنامه كازاما، ص: 7
باشند. اصولا ايران براي ژاپني‌ها دنياي ناشناخته‌اي بود. با شروع جنگ ژاپن با روسيه و انتقال اخبار جنگ و پيروزي‌هاي ژاپن از طريق جرايد آن دوره حسنّ احترام ايرانيان را به ژاپني‌ها برانگيخته بود و مي‌دانيم كه انعكاس همين اخبار، در تنوير افكار عمومي و قيام مردم بر عليه حكومت مركزي و پيروزي انقلابيّون نقش مؤثّري داشته است. در سالهاي بعد، علاقه‌مندي دو كشور براي ايجاد روابط سياسي- تجاري، موجب تأسيس كنسولگري ژاپن در سال 1925/ 1304 ش. در تهران شد.
سفرنامه كازاما، ص: 9

فهرست مطالب‌

پيشگفتار مترجم 13
مقدمه نويسنده 21
به سوي ايران 23
از باكو به انزلي 23
انزلي 26
قزوين 27
تهران؛ سوگ از دست دادن همكار 30
ساختمان تازه سفارت ژاپن 34
ذوق و زيبايي‌شناسي ايراني 36
كوه فوجي ايران (دماوند) و گينزا» ي تهران (لاله‌زار) 39
تهران و بازار 41
نوروز و عيد قربان 43
آغاز مأموريت در ايران 47
ديدارم با رضا شاه 47
تشريفات باريابي 47
سيماي رضا شاه و برآمدن او به قدرت 51
تقديم استوارنامه؛ سخن گفتن شاه به تركي 54
اثر نخستين ديدار 56
سفرنامه كازاما، ص: 10
سالگرد تاجگذاري 58
روش سياسي رضا شاه 60
سلام نوروزي و ميهماني‌هاي شاه 64
تخت طاووس 65
گشت و گذاري در ايران 67
پرواز بر فراز ايران 67
از تهران تا اصفهان 67
زيارتگاه قم 69
اصفهان 70
مسجد شاه 72
عالي‌قاپو؛ سمفوني عشق شاهانه 74
چهل ستون 75
پل كهنه شگفتي برانگيز 77
شهر مذهبي 78
كارگاه قالي؛ سرخ گل‌هاي تنيده از دل 78
به سوي شيراز 80
كشت ترياك 80
بختياري‌ها 82
جلفا، شهر ارامنه؛ كليساي ارامنه 83
شاه عباس بزرگ 87
شيراز 94
سرزمين حافظ و سعدي 96
پايتخت كريم خان، باني سلسله زند 101
تخت جمشيد- كاخ داريوش بزرگ 102
پاسارگاد- پايتخت كهن 108
سفرنامه كازاما، ص: 11
در راه بوشهر 110
از بوشهر تا محمره؛ شوش يا شوشتر 113
شركت نفت ايران و انگليس 117
ديدار از ميدان‌هاي نفتي 119
مايه‌ها و جلوه‌هاي فرهنگ و تمدن ايران 123
فرهنگ عصر ساساني 123
مناسبات ايران و چين 123
داروما ايراني است 125
سلسله شكوهمند 126
يادگار شاه خسرو 128
سنگ‌نقش طاق بستان 128
حجّاري نقش رستم 130
داستان عشق شاه خسرو و شاهدخت شيرين 131
جامعه ايران 141
زن ايراني 141
كشف حجاب به عنوان سرآغاز آزادي ن 144
ازدواج موقّت (متعه) 146
عروسي ايراني 147
از آبستني تا زايمان 151
قانون تازه ازدواج در ايران 153
اديان و آيين‌ها در ايران 159
دين مردم ايران 159
دين محمدي و مذهب شيعه 159
تعزيه‌داري محرّم 161
به راه افتادن دسته‌هاي عزاداري 161
سفرنامه كازاما، ص: 12
تعزيه؛ نمايش مذهبي 164
انديشه سياسي تشيّع 166
آيين زرتشت 168
دين و دولت 170
ماني و دين او 174
آيين‌هاي ديگر 176
هنر ايران 177
قالي ايران 177
قشون ايران 1
ايران و همسايگان 7
هنر ايران 9
ذوق هنري 9
هنر معماري 190
خط، خوشنويسي و كتاب‌آرايي 194
چيني و سفال‌سازي 195
فكاري 197
پيكرتراشي- ساخته‌هاي هنري از چوب 198
نگارگري 199
قلمدان‌سازي 200
مينياتور 202
نسّاجي و گلدوزي 204
موسيقي و نمايش 206
نمايش آئيني 207
مرتع‌نشينان و عشاير 216
منابع عمده استفاده شده در ترجمه و شرح مطالب اين كتاب 221
سفرنامه كازاما، ص: 13

پيشگفتار مترجم‌


 

 

 

 

ر کویرشناسی ایران: ارومیه دیگر احیا نمی‌شود/ به فکر نجات هر چه سریع‌تر ایران باشیم

ما خوشبخت هستیم که ایران بیابان نشد. سراسر ایران باید خشک و بیابانی می‌شد. مثل دبی و مثل یزد ولی خوشبختانه به دلیل دو اتفاق در تکامل کره زمین ایران سراسر بیابانی نشد.»

به گزارش عصرایران، رومه آفتاب یزد نوشت: در طول تاریخ ایران، شاید هیچ چیزی به اندازه‌ آب و هیچ امری به اندازه‌ امور مربوط به آب در ایران مهم نبوده است. به همین دلیل همیشه حرف و حدیث درباره‌ آب در این سرزمین زیاد است. به ویژه در سال‌های اخیر که با خشکسالی بی‌سابقه‌ای روبه‌رو بودیم، این حرف و حدیث‌ها بیشتر شده است. در این میان هر کسی، برای خشکسالی و بی‌آبی ایران دلایل و علل گوناگونی را ذکر می‌کند. هر کسی نیز برای حل این مشکل راه‎حل‌هایی را برمی‌شمرد. به همین ترتیب اولویت‌بندی‌ها نزد افراد بر اساس دیدگاه‌ها و جایگاه‌های مختلفی که دارند، متفاوت است.

شرایط جغرافیایی و کمبود بارندگی در ایران، ذهن هر ایرانی را مشغول کرده است. کاهش بارندگی در سال‌های اخیر در ایران، زیان‌های زیست‌محیطی زیادی را به ایران وارد کرده است. بخشی از این زیان‌ها، مربوط به خشک شدن یا کم‌حجم آب رودخانه‌ها و دریاچه‌ها است. درست است که در سال‌های اخیر، مداخله‌های انسانی در طبیعت و محیط زیست، مشکلات و فجایع بسیاری را به بار آورده است اما نمی‌توان نقش تغییرات جوی را نیز نادیده گرفت. کاهش بارندگی در بیشتر نقاط ایران، به ویژه کاهش بارش برف در سال‌های اخیر گواهی بر وجود این تغییرات است.

 

سرنوشت متفاوت دو دریاچه

ایران در ده سال گذشته به قدری با خشکی و شکنندگی خاک و زمینش روبه‌رو بوده است که شنیدن خبرهای هر روزه‌ مربوط به خشکسالی و کم‌آبی اتفاق عجیبی نیست. به تازگی عصر ایران، عکس صفحه‌ی اینستاگرام یک خلبان ایرانی را که به تفاوت عجیب آسمان ایران و ترکیه از نظر وجود ابر اشاره کرده بود، منتشر کرده است. این خلبان در پیامش، به این موضوع اشاره کرده بود که در خارج از مرزهای ایران ابرهای باران‌زای زیادی وجود دارد ولی وقتی که وارد مرز ایران می‌شویم، اثری از این ابرها نیست. عکسی که این خلبان منتشر کرده، آسمان بالای دریاچه‌ی ارومیه و آسمان بالای دریاچه‌ وان ترکیه را نمایش می‌دهد.

در سال‌های پیش بسیار مطرح شده است که ابرهای باران‌زای ایران یده می‌شوند. این سخن همواره توسط کارشناسان محیط زیست و جغرافیا رد شده است. پرویز کردوانی، جغرافی‌دان ایرانی در این خصوص به آفتاب یزد می‌گوید: کره زمین از نظر آب وهوایی به دو بخش تقسیم می‌شود؛ بخش مرطوب و بخش خشک. دو سوم زمین مرطوب است و یک سوم آن خشک است. بخش‌های مرطوب زمین، در تمام ماه‌های سال بارندگی دارد و میزان بارش سالانه آن بیشتر از تبخیر و تعرق مطلق سالانه است. مناطق خشک عکس مناطق مرطوب است. در این مناطق میزان تبخیر و تعرق بالقوه بیشتر از بارش است. ترکیه و اروپا جزء مناطق مرطوب است و در عرض‌های جغرافیایی بالاتری قرار دارد.»

 

ایران قرار بود بیابان باشد!

کردوانی در ادامه گفت: ما خوشبخت هستیم که ایران بیابان نشد. سراسر ایران باید خشک و بیابانی می‌شد. مثل دبی و مثل یزد ولی خوشبختانه به دلیل دو اتفاق در تکامل کره زمین ایران سراسر بیابانی نشد. در عرض ۳۰درجه‌ جغرافیایی، هوایی به نام هوای پرفشار می‌وزد که به آن مجاور حاره‌ای می‌گویند. این هوای پرفشار در هر جا بوزد مانع تشکیل ابر و بارندگی می‌شود. هوای پرفشار رطوبت را پخش می‌کند و امکان صعود به آن نمی‌دهد. عرض ۳۰ درجه دارای هوای پرفشار است. دریاچه‌ای که در هوای پرفشار قرار دارد نسبت به دریاچه‌ای که در هوای کم‌فشار قرار دارد، از نظر میزان بارش در سطح پایین‌تری قرار دارد. هوایی امکان بارندگی دارد که بتواند صعود کند. هوای پرفشار رطوبت را پیش از صعود پخش می‌کند. در منطقه کم‌فشار چنین نیست. حتی تبخیر یک کاسه آب نیز بر بارش تاثیر دارد. آفتاب به دریاچه می‌زند و آبش تبخیر می‌شود، هوا ناپایدار می‌شود و امکان صعود برای آن وجود دارد ولی هوای پرفشار رطوبت را پخش می‌کند، بدین‌ترتیب رطوبت سنگین می‌شود و امکان صعود پیدا نمی‌کند. در کشور ما به دلیل هوای پرفشار است، دود بخاری پخش می‌شود ولی در اروپا این دود مستقیم به یک نقطه‌ هوا می‌رود. سیگار هم همین طور است.»

 

ایران تحت هوای پرفشار

کردوانی دلیل رطوبت بیشتر در ترکیه را در نسبت با ایران چنین ذکر کرد: هر جا که بارندگی زیاد باشد، تحت هوای کم‌فشار است. بارانی که می‌بارد فورا تبخیر می‌شود و بالا می‌رود ولی در کشور ما هوای پرفشار باران را به جاهای دیگر مانند ترکیه می‌برد. ما به دلیل عرض ۳۰ درجه باید کاملا بیابان می‌شدیم. ایران در عرض ۲۵ تا ۳۹ قرار دارد. تمام کشورهایی که در این عرض هستند تحت هوای پرفشار هستند. ما دقیقا در محدوده‌ی این هوا هستیم. حتی گیلان و مازندران هم در این محدوده قرار دارند ولی کشور ما استثنا شد. زیرا در طول دوره‌ی تکامل زمین دو اتفاق برای ایران افتاد. در دوران دوم زمین‌شناسی سراسر ایران دریایی به نام تتیس بود. این دریا در دوران سوم زمین‌شناسی خشک شد. از این دریا، دریاچه‌های مازندران، ارومیه و وان و دو دریای خلیج فارس و عمان بر جای ماندند.»

 

کوه‌های ایران برکت هستند

کردوانی در ادامه گفت: ۷/۴ میلیارد سال پیش که کره زمین ایجاد شد همه‌اش آتش‌فشان شد و بعد از سرد شدن آتش‌فشان‌ها کشور ما چین خورده شد. برای همین در کشور ما کوه زیاد است. کوه‌ها برکت هستند. هر چه داریم از همین کوه‌ها است. رشته‌کوه البرز و کوه‌های تالش هوای پرفشار سیبری را مهار می‌کنند. ما از برکت وجود این کوه‌ها و دریاها توانستیم از بیابان شدن جان سالم به در ببریم. کوه جلوی پخش شدن رطوبت را می‌گیرد. غیر از کوه‌های البرز و تالش، زاگرس هم برای ما برکت است. این رشته کوه از شمال غرب به جنوب شرق کشیده شده است و رطوبت دریای سیاه، اژه، مرمره و مدیترانه را که به سمت ایران آمده است، متراکم می‌کند و ایجاد بارندگی می‌کند. در اطراف زاگرس رودهای زیادی هستند. وجود کوه‌ها در ایران، حتی در قسمت‌های داخلی نظیر قم، کرمان و کاشان هم بارندگی ایجاد کرده است. از برکت کوه کرکس بارندگی در شهرهای مرکزی ایران وجود دارد. جاهای خشکی مانند، نطنز و باغ شازده ماهان از برکت وجود کوه‌ها رطوبت دارد. دبی اصلا بارندگی ندارد، چون کوه ندارد. صحرای آفریقا و عربستان نیز که در عرض جغرافیایی مشابه ما قرار دارند، خشکند.»

 

کشور چند آب و هوا

این جغرافی‌دان در ادامه افزود: ما کشوری استثنایی هستیم که انواع هوا را داریم. از نظر گردشگری در موقعیت عالی قرار داریم. ما با یک کشور همه چیز داریم. هم آب و هوای مرطوب گیلان و مازندران و هم آب‌ و هوای نیمه‌خشک داریم. همچنین آب ‌و هوای خشک مثل کاشان، اصفهان و مناطق کویریی چون گرمسار، سمنان، شاهرود و بیابان لوت را که گرم‌ترین نقطه‌ی دنیاست، در ایران داریم. فقط یک نوع آب و هوا را خوشبختانه نداریم، آن هم آب و هوای استوایی است. وگرنه وضعیتمان مانند برزیل می‌شد؛ مردم آن جا از شدت بارش و جنگل‌ها خسته شده‌اند. ما همه محصولات دنیا را در ایران می‌توانیم پرورش دهیم. از برکت البرز و تالش و دریای مازندران انواع محصولات را داریم. هوای دلخواه هر گردشگری در ایران وجود دارد.»

 

سرنوشت دردناک دریاچه ارومیه

کردوانی به تفاوت‌های اقلیمی دو دریاچه وان و ارومیه اشاره کرد و گفت: ارتفاعات شیرکوه یزد به دلیل وجود کوه‌ها تا هفتصد میلی‌متر بارندگی دارد، ولی خود یزد بارش ندارد. ابر زمانی که وارد دشت یزد می‌شود، تحت هوای پرفشار پخش می‌شود. ما در ایران، تا دو هزار میلی‌متر بارندگی داریم ولی از نظر کم‌فشار بودن هوا، ویژگی مناطقی چون ترکیه و اروپا را نداریم. دریاچه وان نسبت به دریاچه ارومیه خیلی عمیق است. من تاکید دارم که ارومیه را هیچ چیز خشک نکرد مگر خود انسان. ارومیه دیگر احیا نمی‌شود. در اطراف دریاچه ارومیه هم سدسازی کردند و هم چاه‌های بسیاری حفر کردند. بعد از انقلاب گفتند کشاورزی را توسعه دهیم. به همین منظور اطراف دریاچه چاه زدند. و بعد از کشاورزی گفتند، صنعت را توسعه دهیم. همین شد که بعد از چند وقت دیدند، دیگر آب نداریم. انسان دریاچه ارومیه را از بین برد. اگر انسان این بلا را سر وان هم می‌آورد، وان از بین می‌رفت‌. هر دریاچه سه منبع آبی دارد؛ رودها‌، باران و آب‌های زیرزمینی. وقتی کنار ارومیه چاه حفر می‌کردند، حواسشان به آب‌های زیرزمینی نبود. الآن دیگر ارومیه احیا نمی‌شود، زیرا هر چه به روی آن آب ببندند، جمع نمی‌شود. به دلیل وجود چاه‌ها، آب از زیر می‌رود؛ طبق قانون ظروف مرتبط.»

چند سالی است که صحبت از ابر ی از آسمان ایران می‌شود. در حالی که کارشناسان محیط زیست و جغرافی‌دانان این موضوع را رد کرده‌اند. این رد کردن تنها به این گزارش و روزهای اخیر مربوط نمی‌شود. از همان نخستین سالی که این گمان مطرح شد، با واکنش کارشناسان روبه‌رو شد. اما شاید بهتر باشد به جای مطرح کردن چنین گمانه‌هایی، به فکر نجات هر چه سریع‌تر ایران و دریاچه‌هایش از این خشکی و بی‌آبی باشیم. شاید هنوز راهی باقی مانده باشد.»

 

 


 

 

 

بازار سیاه یا اقتصاد زیرزمینی (به انگلیسی Black Market یا Underground economy )یک بازار کالا و خدمات است که خارج از حیطهٔ حمایت شده توسط دولت کار می‌کند. چنین فعالیت‌هایی به طور معمول به عنوان یک مکمل برای اقتصاد رسمی تعریف می‌شود به عنوان مثال می‌توان به بازار سیاه گوشت بوش و یا بازار سیاه صلاحیت در دولت چین اشاره کرد.


این بازار از بازار خاکستریGrey market و بازار سفید White marketمتمایز است (در بازار خاکستری کالاها از طریق کانالهایی توزیع می‌شوند که قانونی غیررسمی و غیر مجازند و یا ناخواسته از طریق تولیدکنندگان ایجاد شده‌اند) و بازار سفید (که یک بازار قانونی برای کالا و خدمات است)


فقط یک نوع بازار سیاه نیست بلکه چندین نوع بازار سیاه وجود دارد و این بازارها در همه جا هستند و می‌توانند فعالیت کنند چه در کشورهای در حال توسعهDeveloping country و چه در کشورهای توسعه‌یافتهDeveloped country

 

افراد در فعالیت‌های زیر زمینی کارشان را با حیله پیش برده و از قوانین، حقوق و مقررات و اجرای مجازات از طرف عوامل دولتی می‌گریزند. انواع مختلفی از فعالیت‌های زیر زمینی طبق قوانین خاص سازمانی وجود دارد و آنها را در چهار اقتصاد زیر زمینی می‌توان شناسایی کرد
۱- اقتصاد غیرقانونی
۲- اقتصاد گزارش نشده
۳- اقتصاد ثبت نشده
۴- اقتصاد غیررسمی


اقتصاد غیرقانونی بر اساس درآمد حاصل از فعالیت‌هایی است که با نادیده گرفتن قوانین تجاری کار می‌کنند فعالان عرصه اقتصاد غیرقانونی در تولید، توزیع کالاها و خدمات ممنوع نظیر قاچاق مواد مخدر، قاچاق اسلحه و فحشا کار می‌کنند.


اقتصاد گزارش نشده شامل آن دسته از فعالیت‌هایی است که در آنها قوانین اقتصادی مالیاتی تمرد می‌شود. بصورت خلاصه می‌توان گفت که اقتصاد گزارش نشده درآمد حاصل از دارایی‌های گزارش نشده برای مالیات است همچنین اقتصاد گزارش نشده از شکاف مالیاتی بین مالیات قانونی و مالیات جمع شده به دست می آید در ایالات متحده حقوق گزارش نشده در حدود دو بیلیون دلار ناشی از شکاف مالیاتی ۴۵۰ تا ۵۰۰ میلیارد دلار برآورد می‌شود.


اقتصاد ثبت نشده بر پایهٔ فعالیت‌های اقتصادی است که از قوانین سازمانی، که با توجه به نیازمندی‌های گزارش شده از طرف اژانس‌های اماری دولتی تعریف می‌شوند، تمرد می‌شود بصورت خلاصه درآمد حاصل از اقتصاد ثبت نشده (با توجه به قوانین و عرف)، درآمدی است که باید در سیستم‌های حساب داری ملی (مانند حقوق ملی و حساب‌های تولیدی) ثبت شود اما ثبت نشده است درآمد ثبت نشده در کشورهای در حال توسعه که از سیستم‌های حسابداری سوسیالیستی به سیستم‌های استاندارد ملی سازمان ملل در حال گذار هستند به عنوان یک مشکل مهم شناخته شده است روش‌های جدید برای تخمین میزان اقتصاد ثبت نشده (بررسی نشده) ارائه شده است اما توافق اندکی در مورد اندازه اقتصاد کشورهای در حال توسعه وجود دارد.


اقتصاد غیررسمیInformal economy شامل فعالیت‌های اقتصادی است که از هزینه‌ها تمرد کرده و از حقوق مصرح از قوانین و قواعد اداری در مورد روابط مالکیتی، اجازهٔ تجاری، قرار دادهای کاری، اعتبار مالی و سیستم‌های تأمین اجتماعی، مستثنا می‌شود بطور خلاصه اقتصاد غیررسمی درآمد ناشی از عوامل اقتصاد است که بصورت غیررسمی کار می‌کنند. بخش غیررسمی بر خلاف بخش رسمی قسمتی از اقتصاد است که که نهمالیات می‌پردازد و نه توسط دولت مورد بررسی قرار می‌گیرد و نه در تولید ناخالص ملی en:Gross national product حضور دارد.


در کشورهای توسعه یافته بخش غیررسمی با توجه به استخدام‌های گزارش نشده تأیید می‌شود این بخش از نظر دولتی برای مالیات ،تأمین اجتماعی یا قوانین کار مخفی است اما از جهات دیگر قانونی است. از طرف دیگر بازار سیاه راجع به بخش‌هایی در اقتصاد است که واردات غیرقانونی خرید و فروش می‌شود.


قیمت گذاری
قیمت کالاها در بازار سیاه به یکی از دو صورت زیر می‌باشد: • ممکن است قیمت کالای قاچاق از قیمت قانونی ان کمتر باشد چرا که عرضه‌کننده کالا، مالیات و هزینهٔ تولیدی ندارد. این حالتی از اقتصاد زیر زمینی است که در ان مجرمان کالاها را می‌ند و در قیمتی پایین‌تر از قیمت قانونی و بازاری ان به فروش می‌رسانند اما این کالاها رسید گارانتی، خدمات پس از فروش و امثال ان را ندارند • ممکن است کالای قاچاق گرانتر از قیمت کالای قانونی باشد. بدست آوردن و یا تولید این محصول دشوار است از این نظر که یا بدست آوردن ان خطر ناک است و یا به صورت قانونی در دسترس نیست. مانند بعضی از داروها که بسیار گرانتر از هزینه تولید ان است.


اگر بین مرزهای قضایی نظارت کمی وجود داشته باشد (و یا هیچ نظارتی نباشد) بازار سیاه زمانی ایجاد می‌شود که تفاوت زیادی بین نرخ مالیات بین دو منطقه وجود داشته باشد و یا اینکه کالا در یک طرف مرز قانونی و در طرف دیگر غیرقانونی محسوب شود. از جمله محصولاتی که به این طریققاچاق می‌شوند عبارتند از الکل و تنباکو؛ البته تمام تجارت‌های مرزی به صورت غیرقانونی نیست

نتیجه یک مقاله در ایران به شرح ذیل است:
هدف از انجام این مطالعه برآورد و بررسی ابعاد اقتصاد زیرزمینی در ایران در طول دوره زمانی 1353 تا 1392 است. بدین منظور با استفاده ازروش شاخص چندگانه- علل چند گانه سری زمانی از اقتصاد زیرزمینی در ایران فراهم و مهمترین علل و آثار آن نیز بررسی شده است.  نتایج برآورد سری زمانی اقتصاد زیرزمینی نشان دهنده آن است که در دوره زمانی مورد بررسی، اقتصاد زیرزمینی دارای روند افزایشی بوده است، هرچند که در نیمه اول سری زمانی فراز و نشیب‌های دارد و شدت کمتری را نشان می‌دهد  اما دردو دهه اخیر روندی کاملا صعودی را نشان می‌دهد. به‌طوریکه اندازه آن از 7% تولید ناخالص داخلی در سال 1353 شروع شده و به 20% در سال 1372 می‌رسد و تا 5/38%در سال 1392 افزایش می‌یابد. از سویی دیگر نتایج نشان می‌دهند که بیشترین تاثیر اقتصاد زیرزمینی بر بازار پول است و از بین علت‌های پیدایش اقتصاد زیرزمینی؛ شاخص بهاء کالا و خدمات مصرفی (تورم) بیشترین اثر مثبت بر اقتصاد زیرزمینی را داراست و بعد از آن بار مالیاتی مستقیم، شاخص باز بودن تجاری، اندازه دولت و نرخ بیکاری به ترتیب بیشترین اثر را بر اقتصاد زیرزمینی دارند.


 

یاد سالی افتادم که کلاسمون گرفت و گیر زیاد داشت. بچه هایی که تو کلاس بودن، درسشون خیلی ضعیف بود هیچ ، عادتهای عجیب و غریب هم داشتند که سیگار کشیدن کوچیکش بود. همه هم الحمدلله بچه پولدار بودن و پرتوقع و یک متر زبون داشتند. معلمای فوق العاده مثل خط و ورزش و تجوید قرآن و . همش برای من طلب صبر و سلامتی می کردن. البته بگم این بچه ها منو خیلی دوست داشتن. فکر نمی کنم که به خاطر احتیاج به نمره و معدل و اینها بوده. بعدا" فهمیدم که علتش چیه. یه روز یکیشون پرسید آقا ما هزار بار تصمیم می گیریم کاری را انجام بدیم، اما هیچ وقت به مرحله ی عمل نمی یاد یا دو سه روز بعد ولش می کنیم، چیکار کنیم؟ گفتم: بدگویی سیستماتیک». همون موقع زنگ خورد و اون شاگرد گفت: خدا هم نمی خواد ما اهل بشیم آقا!  باری، زنگ بعد که اومدیم بالا دیدم روی وایت برد با ماژیک قرمز نوشته بودن: بدگویی سیستماتیک. تقریبا" تمام اون زنگو به بدگویی سیستماتیک پرداختیم. اینکه که فکر کردن یعنی با خود حرف زدن، و اگه این حرف زدن سازنده باشه چه می شه، و اگه منفی باشه، چه می شه و مثالهایی از آدم های مختلف . درست مثل همین نماز خوندن که اگه با توجه باشه، در واقع کوک کردن خودمونه، گفتگوی سازنده با خود هم، کوک کردن وجود خودمونه.حالا چرا می گیم بدگویی؟ به خاطر اینکه اگه به جای خوبی و فایده ی یک کار که می خواهیم عادتمون بشه، از ضرر و زیان انجام ندادن اون کار، یا کاری که می خوایم با این کار و عادت جدید تغییرش بدیم، با خودمون صحبت کنیم، اثرش بر روحمون و جهت گیری ما خیلی بیشتره و شانس کنار زدنش خیلی بیشتر می شه (چون برای ما فرار کردن از رنج از لذت بردن مهمتره). در جلساتی که با والدین بچه ها برگزار می شد، اوایل سال یکی دو نفر بیشتر نمی اومد و اونا هم صمٌ بکم می نشستند و فقط گوش می دادن و بعد می رفتن. ولی بعدا" تقریبا" همگی والدین شرکت می کردن و بارها شنیدم که از تغییر روحیه ی فرزندشون صحبت کردن: رفتار با برادر و خواهر کوچک تر، ترک حسادت با پسرخاله، ادامه دادن به کلاس موسیقی، سبزیکاری در خانه، احترام گذاشتن به پدر،ولخرجی نکردن، عصبانی نشدن و پرت نکردن کاسه و بشقاب، ورزش روزانه، کوتاه کردن صحبتهای تلفنی، احترام به ن و دختران فامیل، خجالتی نبودن و صحبت کردن در جمع، و . سرتونو در آوردم، می بخشید. فقط یه مطلب دیگه بگم و تمام: تو جلسه ی دادن کارنامه، یکی از شاگردام که خیلی گوشه گیر و بد اخم بود، آواز خوند و دیگری ارگ و سومی سنتور زد. این کار در حضور پدر و مادرها که از بابت انگیزه های جدید در فرزندانشون خوشحال بودن، وجد و شعف فراوانی تولید کرد و همگی با شور و حرارت برای این اجرا کف زدند.

 


 

   در گرماگرم بحران هسته ای ایران در بهترین دولت پس از مشروطه»

که موضوع به شورای امنیت ارجاع شده بود و آمریکا در حال رجزخوانی

و تهدید ایران بود، احساسات به بچه های کلاس ما غلبه کرده بود و آنها

که از مصیبت های بالقوه و بالفعل جنگ هیچ تجربه و پیش زمینه ای 

نداشتند، لاف می آمدند که : آقا ما آمریکا را له می کنیم و .

 

   در همان روزها نمایشگاهی از سلاح های جنگی ترتیب یافته بود که

اداره آموزش و پرورش منطقه به مدارس پیشنهاد داده بود کلاس های

پایه ی بالا را برای بازدید ببرند. 

   مدیر مدرسه از من پرسید که ششمی ها را ببریم؟ گفتم: بله! بسیار

لازم است. برای تلطیف روحیه ی آنها بسیار لازم است این بازدید در

اسرع وقت انجام شود. متوجه ی این مطلب نشد که دیدن سلاح های

جنگی و شنیدن صدای تیراندازی چه ارتباطی با تلطیف روحیه دارد!

 

   القصه! رفتیم و وقتی بچه ها صدای تیربار و چند اسلحه ی سبک و

سنگین دیگر را شنیدند، بعضی هایشان خود را خیس کردند و ناچار

شدیم که قبل از موقع به مدرسه مراجعت کنیم.

   چند روز بعد از اردوی جنگی، مدیر با خنده به من گفت: دیدی چه

کاری دست ما دادی؟! گفتم پیشامده دیگه . از دفعه ی بعد که

خواستیم به چنین اردوهایی برویم، در برگه ی رضایت والدین قید

می کنیم: 

   لطفا" در همراه داشتن شلوار اضافی برای فرزندتان مساعی لازم 

را به عمل آورید!»

   


 

نیچه می گه:

 

   تمـداران بی اخلاق، دیگران را به دو دستـه

تقسیم می کنند:یک عده را ابزار و وسیله می دانند

و دسته ی دیگر را دشمن خطاب می کنند.

   بنابراین آنها به غیر از خود، فقـط یک طبقه را جزو

آدمها حساب می کنند! 

 

   مواظب باشید ابزار دست آنها قرار نگیرید!

 


 

   سند 2030 یک دستورالعمل جهانی است که دارای 17 اصل است

و هر سه بعد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی توسعـه ی پایدار

را در نظر گرفته است.

 

   اصل چهارم آن چنین است:

 

 تضمین آموزش با کیفیت و رایگان، و ریشه کنی بیسوادی

 

دسترسی همه ی دختران و پسران به آموزش ابتدایی و متوسطه،

بدون پرداخت هیچ گونه شهریه ای.

 

دسترسی همه ی کودکان به آموزش پیش دبستانی و مراقبت از رشد

آنها در کودکی

 

دسترسی برابر ن و مردان به آموزش دانشگاهی

 

آموزش فنی و حرفه ای مقرون به صرفه و با کیفیت، برای اشتغال و

یافتن شغل شرافتمندانه و کارآفرینی

 

تضمین اینکه همه ی فراگیران به دانش و مهارتهای لازم برای دستیابی

به توسعه ی پایدار، دست یابند؛ از جمله: درک حقوق بشر، تساوی

جنسیتی، فرهنگ صلح، شهروندی جهانی، احترام به تنوع فرهنگی، و

شیوه ی زندگی پایدار

 

ریشه کن کردن بیسوادی به وسیله ی آموزش سواد خواندن، نوشتن و

حساب کردن.

 

تأمین معلمان واجد شرایط، از جمله از طریق همکاری های بین المللی

برای تربیت معلم در کشورهای نیازمند.

 

ریشه کنی نابرابری جنسیتی در آموزش و دسترسی به همه ی مقاطع

آموزشی و تربین فنی حرفه ای برای اقشار آسیب پذیر، از جمله معلولان

 

بروز رسانی امکانات آموزشی و تأمین فضای دور از خشونت برای آموزش

 

اعطای بورس به کشورهای در حال توسعه، به ویژه کشورهای دارای

پایین ترین سطح توسعه یافتگی، برای تحصیل در حوزه ی آموزش فنی

حرفه ای، فناوری اطلاعات و ارتباطات، رشته های فنی هندسی و

رشته های علمی در کشورهای توسعه یافته.

 


 

تیرگی ها را نمودم روشنی         

 

                            ترس ها را جمله کردم ایمنی 

        

ایمنی دیدند و تا ایمن شدند 

         

                              دوستی کردم، مرا دشمن شدند

           

کارها کردند، اما پست و زشت

          

                          ساختند آئینه ها، اما ز خشت 

          

تا که خود بشناختند از راه، چاه

          

                                    چاه ها کندند مردم را براه  

       

روشنی ها خواستند، اما ز دود

         

                                 قصر ها افراشتند، اما به رود 

          

قصه ها گفتند بی اصل و اساس

        

                                   ها بگماشتند از بهر پاس 

        

جامها لبریز کردند از فساد

        

                            رشته ها رشتند در دوک عناد 

       

درس ها خواندند، اما درس عار 

       

                             اسب ها راندند، اما بی فسار 

        

دیو ها کردند دربان و وکیل  

     

                               در چه محضر؟ محضر حی جلیل 

       

     سجده ها کردند بر هر سنگ و خاک

          

                                در  چه معبد؟ معبد یزدان پاک


 

   سند 2030 یک دستورالعمل جهانی است که دارای 17 اصل است

و هر سه بعد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی توسعـه ی پایدار

را در نظر گرفته است.

   اصل سوم آن چنین است:

 

   تضمین زندگی توأم با سلامت و برخورداری از خدمات بهداشتی

درمانی رایگان برای عموم مردم

 

کاهش مرگ و میر مادران در دوره ی بارداری و در موقع زایمان

 

کاهش مرگ و میر نوزادان به کمتر از 12 نفر به ازای هر هزار نوزاد زنده

متولدشده

 

کاهش مرگ و میر کودکان زیر 5 سال به کمتر از 25 نفر به ازای هر هزار

کودک

 

کنترل بیماریهای همه گیر مثل ایدز، سل، مالاریا، هپاتیت، و بیماریهای

ناقل به وسیله ی آبهای آلوده

 

رعایت بهداشت و دسترسی به آب و غذای پاکیزه از بسیاری از بیماریهای انگلی

جلوگیری می کند.

 

 

کاهش مرگ و میرهای زودهنگام ناشی از بیماریهای غیرواگیر، از طریق

پیشگیری و درمان و ترویج بهداشت روانی و رفاه اجتماعی، و کنترل

آلودگی هوا و آب و خاک

 

پیشگیری از مصرف موادمخدر و درمان معتادان

پیشگیری از مصرف زیانبار مشروبات الکلی

 

به نصف رساندن تعداد مرگ و میرهای جاده ای در سطح جهان

 

آموزش مسائل جنسی و بهداشت باروری، و ارائه ی خدمات بهداشتی

و درمانی در این حوزه، به منظور جلوگیری از گسترش بیماریهای مربوطه

 

     استفاده از کاندوم از بسیاری از بیماریهای جنسی جلوگیری می کند.

 

دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی، واکسن و داروهای ضروری

به صورت رایگان و بدون مواجه شدن با مشکلات مالی

 

کنترل تولید توتون و تنباکو در همه ی کشورهای تولید کننده.

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها